کلمه جو
صفحه اصلی

lento


معنی : بطور ملایم، بطور اهسته
معانی دیگر : (دستور نواختن موسیقی) آهسته (بنوازید)، بطور اهسته بنوازید

انگلیسی به فارسی

(موسیقی) بطور ملایم، بطور آهسته (بنوازید)


قرص، بطور ملایم، بطور اهسته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: in music, slow.
قید ( adverb )
• : تعریف: slowly (used as a musical direction).

• slow
slowly

مترادف و متضاد

بطور ملایم (قید)
lento

بطور اهسته (قید)
lento

جملات نمونه

1. Straight people more often prefer a lento placidity.
[ترجمه ترگمان]افراد مستقیم بیشتر اوقات آرامش lento را ترجیح می دهند
[ترجمه گوگل]افراد راستتر اغلب ترجیح می دهند که یک جسم شلوغی داشته باشند

2. I am Lento Yip, Candidate 33 of the Election Committee ITFC Sub-Sector Election.
[ترجمه ترگمان]من Lento Yip، نامزد ۳۳ از کمیسیون انتخابات ITFC - هستم
[ترجمه گوگل]من لنتو ایپ، کاندید 33 کمیته انتخابات ITFC Sub Sector Election است

3. In lento, dancers act as rams.
[ترجمه ترگمان]در lento، رقاص ها مانند قوچ رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]در لنتو، رقصندگان به عنوان قوچ عمل می کنند

4. He proposed fixing up a lento as protection for all the comrades there.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که lento را به عنوان محافظت از همه رفقایش انجام دهد
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که یک لنتو را به عنوان محافظتی برای همه رفقا در آنجا نگه دارد

5. Play this lento, please.
[ترجمه ترگمان] این lento رو بزن، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا این لنتو را بازی کنید

6. Rural schools are perhaps the best place to experiment with digital teaching methods like online courses, since they have trouble offering some types of classes already, said Ms. Lento.
[ترجمه ترگمان]خانم Lento گفت که مدارس روستایی احتمالا بهترین مکان برای تجربه روش های تدریس دیجیتال مانند دوره های آنلاین هستند، چرا که آن ها در ارائه برخی از انواع کلاس ها دچار مشکل شده اند
[ترجمه گوگل]مدارس روستایی شاید بهترین روش برای آزمایش روش های آموزش دیجیتال مانند دوره های آنلاین باشد، زیرا آنها مشکلی در ارائه برخی انواع کلاس ها ندارند، خانم لنتو

7. He experienced and observed nature and life with his sentimental heart, and expressed interior serenity, wisdom and poetry with his lento and leisurely pen.
[ترجمه ترگمان]طبیعت و زندگی را با قلب احساساتی خویش تجربه و نظاره می کرد، و آرامش درونی، حکمت و شعر را با قلم و قلم leisurely خود بیان می داشت
[ترجمه گوگل]او تجربه و طبیعت و زندگی را با قلب احساسی خود مشاهده کرد و آرامش بخش داخلی، عقل و شعر را با قلم لنتو و آرامش بخش خود بیان کرد


کلمات دیگر: