کلمه جو
صفحه اصلی

incorruptible


معنی : فاسد نشدنی، فاسد نشده، فساد نا پذیر، منحرف نشدنی
معانی دیگر : فاسد نشدنی (به ویژه از نظر اخلاقی)، تطمیع نشدنی، تباهی ناپذیر

انگلیسی به فارسی

فاسد نشدنی، فساد نا پذیر، منحرف نشدنی


قابل فسخ نیست، فاسد نشدنی، فاسد نشده، فساد نا پذیر، منحرف نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: incorruptibly (adv.), incorruptibility (n.)
(1) تعریف: having unshakable moral strength.
متضاد: corruptible, venal

(2) تعریف: not subject to decay or disintegration.
متضاد: corruptible, perishable

• impossible to pervert; unsusceptible to decay; blameless, innocent, pure
someone who is incorruptible cannot be bribed or persuaded to do things that they should not do.

مترادف و متضاد

فاسد نشدنی (صفت)
imperishable, incorruptible, indecomposable

فاسد نشده (صفت)
incorruptible, incorrupt

فساد ناپذیر (صفت)
incorruptible, indecomposable

منحرف نشدنی (صفت)
incorruptible

honest, honorable


Synonyms: above suspicion, imperishable, indestructible, inextinguishable, just, loyal, moral, perpetual, persistent, pure, reliable, straight, trustworthy, unbribable, undestroyable, untouchable, upright


Antonyms: bad, corruptible, dishonest


جملات نمونه

1. Most politicians genuinely believe they are incorruptible.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاستمداران صادقانه معتقدند که آن ها فساد ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]اکثر سیاستمداران واقعا معتقدند که آنها فاسد نیستند

2. Bribery won't work with him. He's incorruptible.
[ترجمه ترگمان]رشوه با او کار نخواهد کرد او فساد ناپذیر است
[ترجمه گوگل]زوجه با او کار نخواهد کرد او بی فایده است

3. He was a sound businessman, totally reliable and incorruptible.
[ترجمه ترگمان]او یک تاجر صدا، کاملا قابل اعتماد و فساد ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]او یک تجارتگر صمیمی بود، کاملا قابل اعتماد و قابل فسخ نبود

4. A good judge must be incorruptible.
[ترجمه ترگمان]یک قاضی خوب باید فساد ناپذیر باشد
[ترجمه گوگل]یک قاضی خوب باید فاسد شود

5. He is generally counted as incorruptible good official of the law.
[ترجمه ترگمان]او به طور کلی به عنوان یک مقام عالی فاسد قانون شمرده می شود
[ترجمه گوگل]او به طور کلی به عنوان مقام رسمی خوب فاقد قانون است

6. To his supporters, Rawlings remains an incorruptible savior and pragmatist who kept the country from plunging into chaos.
[ترجمه ترگمان]در نظر حامیانش، راولینگز، یک نجات دهنده فاسد و عملگرا است که کشور را از غرق شدن در هرج و مرج نگه می دارد
[ترجمه گوگل]به طرفدارانش، رولینگ ها نجات دهنده و ناپاک است که مانع از افتادن کشور به هرج و مرج شد

7. Gold was precious because it was incorruptible.
[ترجمه ترگمان]طلا ارزشمند بود چون فساد ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]طلا گرانبها بود چرا که بی فایده بود

8. Mohan Singh ji, a union boss, incorruptible and deeply committed to political reform.
[ترجمه ترگمان]Mohan سینگ ji، رئیس اتحادیه، فساد ناپذیر و عمیقا متعهد به اصلاحات سیاسی است
[ترجمه گوگل]محسن سینگ جی، رئیس اتحادیه، بی رحم و عمیقا متعهد به اصلاحات سیاسی است

9. Public servants should be incorruptible.
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران عمومی نباید فساد ناپذیر باشند
[ترجمه گوگل]خدمتگزاران دولتی باید ناپاک باشند

10. Costner is believable in the role of the incorruptible defense lawyer.
[ترجمه ترگمان]کوین کاستنر در نقش یک وکیل مدافعان فاسد باورکردنی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]کاستنر در نقش وکیل مدافع بی دفاع قابل اعتماد است

11. Judges should be incorruptible.
[ترجمه ترگمان]قضاوت باید فاسد نشدنی باشه
[ترجمه گوگل]قضات باید ناپذیر باشند

12. He is a impartial and incorruptible law-officer. judge.
[ترجمه ترگمان]او یک افسر بی طرف و incorruptible است داوری کردن
[ترجمه گوگل]او یک افسر غیرقانونی و غیر قابل فسخ است قاضی

13. Unto an inheritance incorruptible and undefiled and that can not fade, reserved in heaven for you.
[ترجمه ترگمان]خود به یک ارث فاسد نشدنی و پاک و این که نمی تواند محو شود و در آسمان به خاطر تو حفظ شود
[ترجمه گوگل]به وراثت ناپاک و ناپاکی است که نمی تواند محو شود، در بهشت ​​برای شما ذخیره می شود

14. Incorruptible, and just officials will surely be supported by the common people.
[ترجمه ترگمان]Incorruptible، و تنها مقامات از سوی مردم عادی پشتیبانی خواهند شد
[ترجمه گوگل]غیر قابل برگشت، و فقط مقامات مطمئنا توسط مردم عادی پشتیبانی می شود

پیشنهاد کاربران

تطمیع ناپذیر

فساد ناپذیر ، فاسد نشدنی


کلمات دیگر: