1. Will China play a mediatory role in the current crisis in Libya?
[ترجمه ترگمان]آیا چین نقش مهمی در بحران کنونی لیبی ایفا می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا چین نقش میانجی در بحران کنونی لیبی را بازی می کند؟
2. How, in medical practice, can the mediatory role of morals be brought about so as to harmonize the doctor-patient relationship ?
[ترجمه ترگمان]در عمل، چگونه میتوان نقش mediatory اخلاق را در رابطه با رابطه دکتر - بیمار به ارمغان آورد؟
[ترجمه گوگل]چگونه در عمل پزشکی، آیا می توان نقش میانجی اخلاقی را به گونه ای تنظیم کرد تا هماهنگی رابطه پزشک و بیمار را برقرار کند؟
3. There has been mediatory tradition since ancient times in our country, and this kind of tradition has been extended for thousands of years.
[ترجمه ترگمان]سنت mediatory از زمان های باستان در کشور ما وجود داشته است و این نوع سنت برای هزاران سال تمدید شده است
[ترجمه گوگل]از زمان های قدیم در کشور ما سنت میانجی گری بوده است و این نوع سنت برای هزاران سال به طول انجامیده است
4. The legislation of the crime of mediatory acceptance of bribe needs reconsideration.
[ترجمه ترگمان]قانون جرم پذیرش mediatory به تجدید نظر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]قانون جرم پذیرش میانجیگری رشوه نیاز به بازنگری دارد
5. Photography is inclusive in its mediatory role.
[ترجمه ترگمان]عکاسی در نقش mediatory کامل است
[ترجمه گوگل]عکاسی در نقش واسطۀ خود دخیل است
6. The mediatory system, regarded as"excellent tradition"and"successful experience", loses its glory by degrees.
[ترجمه ترگمان]سیستم mediatory که به عنوان \"سنت عالی\" و \"تجربه موفق\" در نظر گرفته می شود، شکوه و شکوه خود را به تدریج از دست می دهد
[ترجمه گوگل]سیستم واسطه، در نظر گرفته تجربه tradition'and'successful as'excellent، شکوه و عظمت خود را با درجه دست می دهد
7. The constitution of mediatory acceptance of bribe has always been a problem at issue.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی پذیرش رشوه خواری همواره یک مشکل بوده است
[ترجمه گوگل]قانون اساسی پذیرش میانجی از رشوه همواره یک مشکل در این مورد است
8. It will lapse from the demand of the social development if we still cling to the present mediatory system in civil action.
[ترجمه ترگمان]اگر ما همچنان به نظام فعلی mediatory در عمل مدنی cling، از نیاز توسعه اجتماعی ناشی می شود
[ترجمه گوگل]اگر ما هنوز در سیستم مدنی فعلی در اقدام مدنی قرار داریم، از تقاضای توسعه اجتماعی دور خواهد شد
9. The video shot by Hamas militants was delivered to Israel through the efforts of Egyptian and German mediatory .
[ترجمه ترگمان]این فیلم ویدئویی که توسط شبه نظامیان حماس شلیک شد از طریق تلاش های of مصر و آلمان به اسرائیل تحویل داده شد
[ترجمه گوگل]ویدئوی شلیک شده توسط ستیزه جویان حماس به وسیله تلاش های میانجی گری مصری و مصری به اسرائیل تحویل داده شد
10. Those who dissolve two negative is strong bottle, had better be to use masculine gender to come peacemaker, ining that case is namely become the man should pay responsibility to go mediatory .
[ترجمه ترگمان]کسانی که دو شیشه منفی را حل می کنند، یک بطری قوی هستند، بهتر است که از جنس مذکر برای رسیدن به peacemaker استفاده کنند، ining که این پرونده به این صورت است که مرد باید مسئولیت رفتن به mediatory را بر عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]کسانی که دو منفی را دفع می کنند، بطری قوی هستند، بهتر است که از جنسیت مردانه استفاده کنند تا صلح آمیز باشد، در حالی که این موضوع به این معنی است که مرد باید مسئولیت انجام واسطه را بپردازد
11. Certified Public Accountant (CPA) is one of the most important parts among all kinds of mediatory agencies.
[ترجمه ترگمان]حسابدار عمومی رسمی (CPA)یکی از مهم ترین بخش ها در میان انواع نهاده ای mediatory است
[ترجمه گوگل]حسابدار رسمی خبره (CPA) یکی از مهمترین بخش ها در میان انواع سازمان های بین المللی است