کلمه جو
صفحه اصلی

outwit


معنی : گول زدن، زرنگ تر بودن از
معانی دیگر : (قدیمی) باهوش تر بودن، بیشتر (از دیگری) زرنگی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، ترفند بهتری زدن، حیله ی بهتری به کار زدن، بهتر دوز و کلک سوار کردن

انگلیسی به فارسی

زرنگ تر بودن از، گول زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outwits, outwitting, outwitted
• : تعریف: to gain the advantage over by using one's wits, cleverness, or cunning.
مترادف: euchre, outfox, outguess, outsmart
مشابه: dupe, fool, outdo, outmaneuver, outplay, outreach, outthink, trick

- Their forces were outnumbered, so there was no choice but to outwit the enemy.
[ترجمه ترگمان] نیروهای آن ها از این بیشتر بود، بنابراین چاره ای جز گول زدن دشمن وجود نداشت
[ترجمه گوگل] نیروهای آنها بی نظیر بودند، بنابراین هیچ گزینه ای برای غلبه بر دشمن نبود
- He could never outwit his mother, who could always guess what he'd been up to.
[ترجمه ترگمان] او هرگز نمی توانست به مادرش فکر کند، که همیشه می توانست حدس بزند که او چه قصدی داشت
[ترجمه گوگل] او هرگز نمی توانست مادرش را فراموش کند، که همیشه می توانست حدس بزند که چه اتفاقی افتاده است

• gain an advantage through cleverness, outsmart
if you outwit someone, you cleverly defeat them or gain an advantage over them.

مترادف و متضاد

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

زرنگ تر بودن از (فعل)
outwit

deceive


Synonyms: baffle, bamboozle, beat, bewilder, cap, cheat, circumvent, con, confuse, deceive, defeat, defraud, dupe, end run, fake out, figure out, finagle, fox, goose, gull, gyp, have, hoax, hoodwink, jip, juke, lead astray, mislead, outdo, outfox, outgeneral, outguess, outjockey, outmaneuver, outsmart, outthink, overreach, swindle, take in, top, trick, worst


get the better of; figure out before another


Synonyms: baffle, bamboozle, beat, bewilder, cap, cheat, circumvent, con, confuse, deceive, defeat, defraud, dupe, end-run, fake out, finagle, fox, goose, gull, have, hoax, hoodwink, lead astray, make a fool of, make a monkey of, mislead, outdo, outfox, outgeneral, outguess, outjockey, outmaneuver, outthink, overreach, pull a fast one on, put one over on, run circles around, swindle, take in, top, trick, worst


جملات نمونه

1. Somehow he always manages to outwit his opponents.
[ترجمه ترگمان]به هر حال او همیشه موفق می شود از رقبای او پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]به هر دلیلی او همیشه موفق به فرار از مخالفان خود می شود

2. To win the presidency he had first to outwit his rivals within the Socialist Party.
[ترجمه ترگمان]او برای پیروزی در مقام ریاست جمهوری نخست توانست رقبای خود را در حزب سوسیالیست مغلوب کند
[ترجمه گوگل]برای برنده شدن در ریاست جمهوری، او ابتدا باید رقبای خود را درون حزب سوسیالیست جای دهد

3. This was a crafty manoeuvre to outwit his pursuers.
[ترجمه ترگمان]این مانور نیرنگ آمیز برای گول زدن تعقیب کننده ها بود
[ترجمه گوگل]این مانور بدی بود تا تعقیب کنندگانش را فراموش کند

4. One of them, Merovech, attempted to outwit his stepmother by marrying Sigibert's widow, Brunhild.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها، Merovech، سعی کرد با نامادری خود در ازدواج با زن بیوه Sigibert گول بخورد
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، مرووچ، تلاش کرد تا با مادرش ازدواج با بیوه سیجیبرت، برون هیید، ازدواج کند

5. She plays an apparent bimbo who manages to outwit her boss.
[ترجمه ترگمان]او یک سبک سبک و سبک بازی می کند که موفق به outwit از رئیسش می شود
[ترجمه گوگل]او یک بمبو ظاهری را می بیند که قادر به فرار از رئیسش است

6. Speeders can outwit police radar with a variety of devices.
[ترجمه ترگمان]speeders می تواند رادار پلیس را با انواع مختلفی از وسایل مورد حمله قرار دهد
[ترجمه گوگل]Speeders می تواند رادار پلیس با انواع دستگاه های مختلف را فراتر ببرد

7. If the FBI thought they could outwit him, they were in for a shock.
[ترجمه ترگمان]اگر اف بی آی فکر می کرد که اونا می تونن گولش بزنن، اونا دچار شوک شده بودن
[ترجمه گوگل]اگر FBI فکر می کرد که آنها می توانند او را از بین ببرند، آنها برای شوک بودند

8. It was dejavu as he breezed in to outwit O'Hare a second time.
[ترجمه ترگمان]به سرعت به سرعت وارد شد تا برای بار دوم او را فریب دهد
[ترجمه گوگل]او دیاوو بود که او را در آغوش گرفت و دومین بار اوهار را نادیده گرفت

9. It is the need to outwit and dupe and help and teach one another that drove us to be ever more intelligent.
[ترجمه ترگمان]این نیاز به خنثی کردن و فریب دادن و کمک کردن و آموزش دادن به یکدیگر است که ما را به سوی ever سوق می دهد
[ترجمه گوگل]این نیاز به فراموشی و غفلت و کمک و آموزش یکدیگر است که باعث شده ما را به هوشمندتر شدن بیشتر بدانیم

10. Therefore, outwit more inclined to short - term speculation.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، outwit بیشتر به گمانه زنی های کوتاه مدت
[ترجمه گوگل]بنابراین، بیش از حد مایل به کوتاه مدت تفکرات

11. Like humans, ants can try to outwit foes with cheats and lies.
[ترجمه ترگمان]مورچه ها هم مثل انسان ها می توانند سعی کنند تا با فریب و فریب دشمن را گول بزنند
[ترجمه گوگل]مانند انسان ها، مورچه ها می توانند سعی کنند دشمنان را با تقلب و دروغ فراموش کنند

12. Don't try to outwit or outguess the interviewer.
[ترجمه ترگمان]سعی نکنید مصاحبه کننده را گول بزنید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید مصاحبه کننده را از بین ببرید

13. Always before he had been able to outwit his pursuers.
[ترجمه ترگمان]همیشه پیش از این بود که او را گول بزنند
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از اینکه او قادر به فرار از تعقیب او بود

14. Fox will also assist one in learning to outwit the dark.
[ترجمه ترگمان]فاکس همچنین به فردی در یادگیری کمک می کند تا از تاریکی پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]فاکس نیز برای یادگیری برای فرار از تاریکی کمک خواهد کرد

The fox outwitted the hounds.

روباه (با حیله‌گری) سگ‌های تازی را اغفال کرد.


پیشنهاد کاربران

To deceive by greater ingenuity

To be more clever than
To outsmart
To out - think
To outplay
To trick
To gull


کلمات دیگر: