1. The critics condemned the play for lewdness.
[ترجمه ترگمان]منتقدان نمایشنامه for را محکوم کردند
[ترجمه گوگل]منتقدین بازی را برای رذالت محکوم کردند
2. Lewdness is the worst of all sins.
[ترجمه ترگمان]Lewdness بدتر از همه گناهان است
[ترجمه گوگل]ریزش بدترین گناهان است
3. Thou hast borne thy lewdness and thine abominations, saith the Lord.
[ترجمه ترگمان]خدای من، تو lewdness و abominations خود را تحمل کردی
[ترجمه گوگل]تو از رحمت تو و بی رحمت تو رنج می برید، خداوند می گوید
4. You have borne the penalty of your lewdness and abominations, the Lord declares.
[ترجمه ترگمان]لرد declares می گوید: شما مجازات lewdness و زشتی را تحمل کرده اید
[ترجمه گوگل]خداوند می گوید شما مجازاتی از رحمت و بی رحمت خود را سپری می کنید
5. For sure she creates disruption, signifies abnormality, and incites lewdness in others.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه او اختلال ایجاد می کند، نا رفتاری را مشخص می کند، و lewdness را در دیگران تحریک می کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا او اختلال ایجاد می کند، غیرطبیعی را نشان می دهد و در دیگران موجب مزاحمت می شود
6. That book Yeh - yeh gave me - " On Filial Piety and the Shunning of Lewdness " - was still on the table.
[ترجمه ترگمان]اون کتابی که تو به من دادی - \"در\" Filial Piety \"و\" shunning of \" - هنوز روی میز بود
[ترجمه گوگل]این کتاب یاهو به من داد - 'در خیرخواهی و فریب دادن رحمت' - هنوز هم روی میز بود
7. Love is related to purity, beauty, and goodness, while lust relates to filth, debauchery, and lewdness.
[ترجمه ترگمان]عشق به پاکی، زیبایی و نیکی مربوط است در حالی که شهوت به فساد، هرزگی و lewdness مربوط است
[ترجمه گوگل]عشق به خلوص، زیبایی و خیر مربوط است، در حالی که شهوت در ارتباط با گناه، گناه و گریز است