کلمه جو
صفحه اصلی

regrettable


معنی : قابل تاسف
معانی دیگر : تاسف آور، افسوس انگیز، دریغ آور

انگلیسی به فارسی

متاسفم، قابل تاسف


انگلیسی به انگلیسی

• causing sorrow, causing remorse, causing feelings of anguish
something that is regrettable is unfortunate and undesirable.

مترادف و متضاد

Antonyms: blessed, fortunate, happy, lucky, right


قابل تاسف (صفت)
regrettable

unfortunate, wrong


Synonyms: afflictive, calamitous, deplorable, dire, disappointing, distressing, dreadful, grievous, heartbreaking, ill-advised, lamentable, pitiable, pitiful, sad, shameful, unfavorable, unhappy, woeful


جملات نمونه

it is regrettable if Iran is ruined ...

دریغ است ایران که ویران شود ...


1. it is regrettable if iran is ruined . . .
دریغ است ایران که ویران شود . . .

2. This was a very regrettable error.
[ترجمه ترگمان]این اشتباه بسیار تاسف باری بود
[ترجمه گوگل]این خطا بسیار پشیمانی بود

3. It is regrettable that the police were not informed sooner.
[ترجمه ترگمان]این تاسف است که پلیس زودتر خبر نداده است
[ترجمه گوگل]پشیمانی است که پلیس زودتر معلوم نیست

4. His tiredness caused him to make a regrettable error.
[ترجمه ترگمان]خستگی اش او را به اشتباه تاسف بار تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]خستگی او باعث شد او خطایی ناخوشایند ایجاد کند

5. The loss of jobs is highly regrettable.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شغل بسیار تاسف بار است
[ترجمه گوگل]از دست دادن شغل بسیار ناراحت کننده است

6. It is regrettable that. . .
[ترجمه ترگمان] تاسف باره که
[ترجمه گوگل]متاسفم که

7. It is highly regrettable that the minister cannot be here in person.
[ترجمه علی] این موضوع بسیار تاسف آور است که وزیر نمی تواند شخصا اینجا حضور داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بسیار تاسف بار است که وزیر نمی تواند در اینجا حضور داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیار متاسفم که وزیر نمی تواند اینجا بماند

8. It was a regrettable incident but I now consider the matter closed.
[ترجمه علی] حادثه تاسف باری بود اما اکنون من آنرا تمام شده در نظر می گیرم.
[ترجمه ترگمان]یک حادثه تاسف باری بود، اما حالا موضوع را بستم
[ترجمه گوگل]این حادثه ناگوار بود، اما من اکنون موضوع را بسته ام

9. It's regrettable that classical music receives so little attention.
[ترجمه ترگمان]جای تاسف است که موسیقی کلاسیک توجه کمی را جلب می کند
[ترجمه گوگل]متاسفم که موسیقی کلاسیک توجه کمتری را به خود جلب می کند

10. Your choice of friends is regrettable.
[ترجمه ترگمان]انتخاب دوستان قابل تاسف است
[ترجمه گوگل]انتخاب شما از دوستان متاسف است

11. Taxes are a regrettable necessity.
[ترجمه ترگمان]مالیات ها یک ضرورت تاسف بار هستند
[ترجمه گوگل]مالیات یک ضرورت پشیمانی است

12. Against that background, it is regrettable that the Opposition intend to move to deny the Bill a Second Reading this evening.
[ترجمه ترگمان]در مقابل این پس زمینه، تاسف است که مخالفان قصد دارند تا لایحه خواندن را در عصر روز دوم انکار کنند
[ترجمه گوگل]در این زمینه، متأسفانه، مخالفین قصد دارند در روز دوم این نشریه، رد یک رای را رد کنند

13. There has been a marked and regrettable increase in reports from the town over the past year concerning the behaviour of students.
[ترجمه ترگمان]در گزارش ها مربوط به رفتار دانشجویان سال گذشته، یک افزایش قابل توجه و قابل تاسف در گزارش ها از این شهر وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در سال گذشته گزارش های مربوط به رفتار دانش آموزان، گزارش های مربوط به شهر را افزایش داده و مورد توجه قرار داده است

14. Instead, another regrettable aspect of her personality impelled her to smile specially at this man.
[ترجمه ترگمان]در عوض، جنبه تاسف بار دیگری از شخصیت او باعث شد که او مخصوصا به این مرد لبخند بزند
[ترجمه گوگل]در عوض، یکی دیگر از جنبه های پنهان شخصیت او باعث شد او را به لبخند به ویژه در این مرد

پیشنهاد کاربران

قابل تاسف ،

اسف بار

تاسف برانگیز

تاسف بار


کلمات دیگر: