کلمه جو
صفحه اصلی

masterful


معنی : با استادی
معانی دیگر : سلطه گرا، رئیس ماب، رئیس مابانه، ارباب مانند، استاد، استادانه، ماهر(انه)، چیره دست(انه)

انگلیسی به فارسی

استادانه، با استادی


با استادی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: masterfully (adv.), masterfulness (n.)
• : تعریف: showing expert skill or mastery; authoritative.
مترادف: accomplished, adept, authoritative, consummate, expert, imperious, masterly
متضاد: amateurish, inept, weak
مشابه: able, adroit, commanding, dictatorial, domineering, master, peremptory, polished, practiced, proficient, skilled, skillful

• in command, dominant; given to mastering; skilled (about a person)
someone who is masterful behaves in a way which shows that they can control people or situations.

مترادف و متضاد

expert, skilled


با استادی (صفت)
masterful

Synonyms: adept, adroit, clever, consummate, crack, crackerjack, deft, dexterous, excellent, exquisite, fine, finished, first-rate, master, masterly, preeminent, proficient, skillful, superior, superlative, supreme, transcendent


Antonyms: amateurish, ignorant, stupid, unproficient, unskilled


جملات نمونه

a masterful performance

یک اجرای هنری استادانه


1. a masterful orchestra conductor
رهبر ارکستر پر تحکم

2. a masterful performance
یک اجرای هنری استادانه

3. The violinist gave a masterful performance.
[ترجمه ترگمان]ویولن نواز عملکرد خوبی داشت
[ترجمه گوگل]این ویولونیست عملکردی استادانه ای داشت

4. Klein handled the situation in a masterful way.
[ترجمه ترگمان]کلین وضعیت را به طرز masterful اداره کرد
[ترجمه گوگل]کلاین وضعیت را به طرز شگفت انگیزی مدیریت کرد

5. He has a deep, masterful voice.
[ترجمه ترگمان]او صدای بمی دارد
[ترجمه گوگل]او صدای عمیق و استادانه ای دارد

6. Big, successful moves need bold, masterful managers.
[ترجمه ترگمان]قدم های بزرگ و موفقیت آمیز به مدیران جسورانه و masterful نیاز دارند
[ترجمه گوگل]حرکت های بزرگ و موفق باید به مدیران باهوش و پرطرفدار نیاز داشته باشند

7. He was also a masterful legislative tactician.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک tactician legislative بود
[ترجمه گوگل]او همچنین یک تاکتیکی استادانه قانونی بود

8. Sir Humphrey's closing speech was masterful.
[ترجمه ترگمان]نطق closing سر فری به نحو احسن انجام شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی بسته سر هامفری استادانه بود

9. Rembrandt is famous for his masterful contrast of light and darkness.
[ترجمه ترگمان]رامبران به خاطر تضاد masterful نور و تاریکی شهرت دارد
[ترجمه گوگل]رامبراند برای کنتراست استادانه نور و تاریکی مشهور است

10. He gives us a cornucopia of masterful species portraits and by far the best general reference on natural history.
[ترجمه ترگمان]او به ما یک cornucopia از تک چهره برجسته می دهد و تا به حال بهترین مرجع کلی در مورد تاریخ طبیعی است
[ترجمه گوگل]او به ما عنبه ای از پرتره های گونه های استادانه و به مراتب بهترین مرجع کلی تاریخ طبیعی است

11. Rufus's masterful power had, in practice, very severe limitations: but he did not forget an injury.
[ترجمه ترگمان]قدرت masterful روفوس، در عمل، محدودیت های بسیار شدیدی داشت: اما او یک جراحت را فراموش نکرد
[ترجمه گوگل]قدرت استواری روفوس، در عمل محدودیت های شدید بود: اما او آسیب را فراموش نکرد

12. The Reagan White House was masterful at this kind of effort.
[ترجمه ترگمان]کاخ سفید ریگان در این نوع تلاش masterful بود
[ترجمه گوگل]کاخ سفید ریگان توانست در این نوع تلاش تلاش کند

13. His technique shows a masterful grasp of the conventions of the philosophic dialogue perfected by Plato.
[ترجمه ترگمان]این روش، درک masterful از قواعد گفتمان فیلسوفانه را که توسط افلاطون تکمیل شده بود، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]تکنیک او نشان می دهد درک عالمانه از کنوانسیون های گفتمان فلسفی کامل شده توسط افلاطون

14. So in a masterful fashion he deprived mankind of the gift of fire.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در یک شیوه ماهرانه، بشریت را از موهبت آتش محروم کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، به طرز شگفت انگیزی، انسان را از هدیه آتش محروم کرد

a masterful orchestra conductor

رهبر ارکستر مسلط


پیشنهاد کاربران

کاملا مسلط

استادانه


کلمات دیگر: