کلمه جو
صفحه اصلی

pectoral


معنی : باطنی، درونی، سینه ای، صدری
معانی دیگر : برای پوشیدن یا آویختن روی سینه، (پزشکی) وابسته به بیماری های دستگاه تنفسی، وابسته به یا قرار گرفته روی سینه، سینه پوش، زره سینه، زینت سینه، سینه آویز، عضله ی سینه

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) سینه ای، صدری، درونی، باطنی


جمجمه، سینه ای، صدری، درونی، باطنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the chest.

- pectoral muscles
[ترجمه ترگمان] ماهیچه های منقبض
[ترجمه گوگل] عضلات گردن

(2) تعریف: worn on the chest or breast.

(3) تعریف: concerning or used in treating lung disease.
اسم ( noun )
مشتقات: pectorally (adv.)
(1) تعریف: an anatomical feature in or on the chest or thoracic area, such as a muscle or fin.

(2) تعریف: something worn on the chest.

• pertaining to the chest, located on or in the chest
fin located in the chest area; chest decoration
your pectorals or pectoral muscles are the large chest muscles that help you to move your shoulders and your arms.
a pectoral is also a pectoral fin.

مترادف و متضاد

باطنی (صفت)
intrinsic, ben, internal, inner, inward, inmost, pectoral

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

سینه ای (صفت)
pectoral

صدری (صفت)
pectoral, thoracic

جملات نمونه

1. pectoral girdle
کمربند سینه ای

2. a pectoral syrup
شربت سینه

3. a bishop¨s pectoral cross
چلیپای روی سینه ی مطران

4. In its dorsal and pectoral fins this fish has spines equipped with venom glands.
[ترجمه ترگمان]در باله پشتی و پشتی این ماهی، این ماهی دارای spines مجهز به غدد حسی است
[ترجمه گوگل]این ماهی در رانهای پشت و گردن او دارای ستون فقرات مجهز به غدد سمی است

5. The prehensile pectoral fins actually grasp the weed as the fish moves about.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت The prehensile در واقع علف را چنان که ماهی حرکت می کند، درک می کند
[ترجمه گوگل]باله های خاردار روبرو می شوند در حالی که ماهی در حال حرکت است

6. Their pectoral fins have been turned to yet more purposes.
[ترجمه ترگمان]باله پشتی آن ها به اهداف دیگری تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]باله های گردن خود را به مقاصد دیگری تبدیل شده است

7. On the live Bishop the silver pectoral cross rose and fell on the purple cassock.
[ترجمه ترگمان]در آن عالی جناب اسقف زنده، pectoral، از جا برخاست و بر جبه ارغوانی فرود آمد
[ترجمه گوگل]در اسقف زندگی می کنند، صلیب شکسته نقره ای افزایش یافت و بر سینه بنفش افتاد

8. He flexed his pectoral muscles.
[ترجمه ترگمان]عضلات سینه ای را منقبض کرد
[ترجمه گوگل]او عضلات جمجمه خود را خم کرده است

9. The pectoral fins are now of little use, though the fish still retains them.
[ترجمه ترگمان]باله pectoral اکنون کاربرد کمی دارد، هر چند که هنوز ماهی آن ها را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]باله های گردن در حال حاضر کمی استفاده می شود، هر چند ماهی هنوز آنها را حفظ می کند

10. Pectoral cross Among my first finds with a metal detector are this silver cross and two coins.
[ترجمه ترگمان]صلیب Pectoral در میان اولین یافته من با یک ردیاب فلزی، این صلیب نقره ای و دو سکه است
[ترجمه گوگل]صلیب شکم در میان اولین کسانی که با یک آشکارساز فلزی پیدا می کنند، این صلیب نقره ای و دو سکه هستند

11. He eventually hurt his pectoral muscle and rumor saying that he had to undergo an operation in hospital.
[ترجمه ترگمان]او در نهایت ماهیچه های pectoral را مجروح کرد و گفت که باید در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او در نهایت عضله جمجمه و شایعه خود را صدمه می بیند و می گوید که او باید در بیمارستان انجام شود

12. Pectoral qi performs two main functions.
[ترجمه ترگمان]Pectoral qi، دو تابع اصلی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]جفت چغندر دو عملکرد اصلی را انجام می دهد

13. The body was clothed in a purple gown and a silver pectoral cross winked in the flickering candle light.
[ترجمه ترگمان]بدن او با لباس ارغوانی پوشیده شده بود و به نور لرزان شمعی که در نور لرزان چراغ سوسو می زد چشمک می زد
[ترجمه گوگل]بدن در یک لباس بنفش لباس پوشید و صلیب ساقه نقره ای در نور شمع نور سوسو زده شد

14. When excited or scared, a white streak appears on the sides, extending backwards from the pectoral fins.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به هیجان آمده و یا وحشت زده می شود، یک خط سفید در دو طرف قرار می گیرد و از باله پشتی به عقب کشیده می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که هیجان زده یا ترسید، یک ردیف سفید در طرفین ظاهر می شود، به عقب از باله های نخاعی گسترش می یابد

15. In the centre, we record part of my daily routine for self-help holistic medicine which includes pectoral muscle exercises.
[ترجمه ترگمان]در این مرکز، ما بخشی از برنامه روزانه خود را برای درمان self که شامل تمرین های ماهیچه ای pectoral است را ثبت می کنیم
[ترجمه گوگل]در مرکز، ما بخشی از روال روزمره خود را برای کمک به پزشکی جامع که شامل تمرینات عضلانی پستان است را ضبط می کنیم

a bishop¨s pectoral cross

چلیپای روی سینه‌ی مهتران


a pectoral syrup

شربت سینه



کلمات دیگر: