1. fish meal
آرد ماهی
2. linseed meal
کنجاله ی برزک
3. midday meal
غذای نیمروز
4. noon meal
خوراک ظهر،ظهرانه،نهار
5. the meal consisted of rice and kabob and salad
غذا شامل چلو،کباب و سالاد بود.
6. a delightful meal
غذای دلچسب
7. a distasteful meal
خوراک بدمزه
8. a frugal meal
خوراک ارزان
9. a good meal
خوراک کافی،خوراک خوب
10. a hearty meal
خوراک وافر
11. a home-cooked meal
خوراک خانگی
12. a solid meal
خوراک مقوی
13. a spare meal
خوراک کوچک،غذای ناچیز
14. a square meal
یک خوراک درست و حسابی
15. an inexpensive meal
خوراک ارزان
16. make a meal on (or of)
خوردن،به عنوان خوراک مصرف کردن
17. the master ate his meal with his laborers
کارفرما با کارگرانش خوراک خورد.
18. the remainder of the meal
پس مانده ی خوراک
19. the remnants of the meal
ته مانده های خوراک
20. a drink and a warm meal made them happy
مشروب و خوراک گرم آنها را سر کیف آورد.
21. brush your teeth after each meal
دندان های خود را پس از هر خوراک مسواک بزنید.
22. none can partake of the meal until the master has had his fill
تا ارباب سیر نشده هیچکس نمی تواند از غذا بخورد.
23. i brush my teeth after each meal
پس از هر غذا دندان های خود را مسواک می زنم.
24. i have to have a hot meal at night
شب ها حتما باید خوراک گرم بخورم.
25. he said a prayer before every evening meal
او همیشه پیش از شام دعا می کرد.
26. i am going to indulge myself with a big meal tonight
امشب با خوردن شام حسابی شکمی از عزا درخواهم آورد.
27. my father used to rinse his mouth after each meal
پدرم پس از هر خوراک دهانش را شستشو می داد.
28. i am tired of cold sandwiches; i would like to have a hot meal
از ساندویچ سرد خسته شده ام،دلم می خواهد خوراک گرمی بخورم.
29. She always makes such a meal of it I could do it in half the time!
[ترجمه ترگمان]او همیشه چنین غذایی درست می کند که در عرض نصف شب می توانم این کار را بکنم!
[ترجمه گوگل]او همیشه این وعده غذایی را می بخشد، من می توانم آن را در نیمی از زمان انجام دهید!
30. They dished up a superb meal.
[ترجمه ترگمان] اونا یه غذای عالی تهیه کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک وعده غذایی عالی را خنثی کردند