کلمه جو
صفحه اصلی

pendulous


معنی : نوسانی
معانی دیگر : آویزان، آونگان، آویخته، تاب مانند، آونگ سان، سر زیر، سر آویخته، سر خمیده

انگلیسی به فارسی

نوسانی


آویزان، نوسانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: pendulously (adv.)
(1) تعریف: hanging downward; suspended so as to swing or sway.

- The willow's pendulous branches swayed in the wind.
[ترجمه ترگمان] شاخه های آویخته بید در باد تاب می خورد
[ترجمه گوگل] شاخه های شاخدار بت در باد فرو می ریزند
- This blackbird makes a pendulous nest.
[ترجمه ترگمان] این توکا یک لانه آویخته می سازد
[ترجمه گوگل] این Blackbird یک لانه سوتین ایجاد می کند

(2) تعریف: swinging back and forth.

• swinging; hanging loosely
something that is pendulous hangs downwards and swings freely, especially in an unattractive way; a literary word.

مترادف و متضاد

hanging


نوسانی (صفت)
pendulous, swinging, vacillatory

Synonyms: dangling, dependent, drooping, pendant, pendent, pending, pendulant, pensile, suspended, swinging, unsettled


Synonyms: dangling, dependent, drooping, pending, pendulant, pensile, suspended, swinging


جملات نمونه

1. the cow's dugs were like two full, pendulous sacks
پستان های گاو،مانند دو کیسه ی پر و آویزان بودند.

2. Its bright yellow pendulous boughs have begun to bud, and its contours give evidence of a healthy plant.
[ترجمه ترگمان]شاخه های زرد و آویخته آن شروع به غنچه شدن کرده اند و خطوط آن نشان دهنده یک گیاه سالم است
[ترجمه گوگل]شاخه های زرد آفتابی زرد آن شروع به جوانه زدن کرده اند و خطوط آن نشان دهنده یک گیاه سالم است

3. Folds of fat and pendulous breasts symbolise the bounty of the inundation.
[ترجمه ترگمان]توده های چربی و آویخته و آویخته بر سینه او، آب رودخانه را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]تکه های چربی و سینه های پاچه دار نمادی از فضل نفوذ آب است

4. Objective To improve the cutis laxa and pendulous skin of the pars buccalis, lower mandible and labial commissure through the suspension of SMAS with small incision in the front of antilobium.
[ترجمه ترگمان]هدف بهبود the laxa و پوست آویخته of پارس جنوبی، فک پایینی و labial commissure از طریق تعلیق of با برش کوچک در جلوی of
[ترجمه گوگل]هدف: برای بهبود کیتی لاکسا و پوست مچ پا پارس بوکانیس، کموبرد کمری و لوبی از طریق تعلیق SMAS با برش کوچک در جلوی آنتی بیوتیوم

5. The king's heart pendulous hair because of this the Liu fastened.
[ترجمه ترگمان]قلب پادشاه به خاطر این the آویخته بود
[ترجمه گوگل]قلب پادشاه موی پابرهنه به دلیل این که لیو تزیین شده است

6. Mammy's lips were large and pendulous and, when indignant,[sentence dictionary] she could push out her lower one to twice its normal length.
[ترجمه ترگمان]لب های مامی درشت و آویخته بود، و هنگامی که سخت خشمگین می شد، می توانست یکی را دو برابر طول معمولی خود بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]لب های مامانی بزرگ و مشت زده بودند و هنگامی که [لغت فرهنگ لغت] خشمگین می شد، می توانست او را پایین تر از دو برابر طول عمر خود قرار دهد

7. Her lip grew pendulous as she aged.
[ترجمه ترگمان]همچنان که پیر شده بود لبش آویخته بود
[ترجمه گوگل]او به سن بلوغ او بلند شد

8. Her unbuttoned jacket opened to show two huge, pendulous breasts.
[ترجمه ترگمان]نیم تنه اش که باز شده بود تا دو سینه بزرگ و آویخته را نشان دهد باز شد
[ترجمه گوگل]ژاکت بازشده او برای نشان دادن دو سینه بزرگ و پابرهنه باز شده است

9. The pendulous accelerometer design had much in common with the gyro design.
[ترجمه ترگمان]طراحی شتاب سنج معلق بسیار رایج با طراحی ژیرو بود
[ترجمه گوگل]طراحی شتاب سنج شبیه سازی شده با طراحی ژیرو بسیار متفاوت بود

10. Phenomenon of this kind of pendulous still fails to get ameliorative in subsequently time.
[ترجمه ترگمان]پدیده این نوع آویخته هنوز در زمان subsequently موفق به دریافت ameliorative نشده است
[ترجمه گوگل]پدیده ای از این نوع آویزان هنوز در شرایط پس از آن بهبود نیافته است

11. For the research of a pendulous inertial sensor, it is quite important to measure the mechanical bias.
[ترجمه ترگمان]برای تحقیق یک سنسور اینرسی آویزان، اندازه گیری جهت گیری مکانیکی بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]برای تحقیق در مورد یک حسگر مجهز به اینرسی، برای اندازه گیری تعصب مکانیکی بسیار مهم است

12. The pendulous lift may be hung from beam and is composed of drive slave wheel unit.
[ترجمه ترگمان]توده آویخته ممکن است از تیر آویزان شده و از واحد فرمان برداری ساخته شده باشد
[ترجمه گوگل]آسانسور آونگ ممکن است از پرتو آویزان شده و از واحد راننده برقی تشکیل شده باشد

13. He wanted to hang a pendulous lamp on the ceiling.
[ترجمه ترگمان]می خواست چراغ آویخته را روی سقف آویزان کند
[ترجمه گوگل]او می خواست یک لامپ جادویی را در سقف آویزان کند

14. To last, a love set pendulous between.
[ترجمه ترگمان]تا آخر، عشق در میان است
[ترجمه گوگل]برای آخرین بار، عاشقانه بین زوجین قرار گرفته است

15. On the paralyzed side the ear is pendulous, the eye partly closed, and the nostril immobilized.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، گوش آویخته شده، چشم ها تا حدی بسته و سوراخ بینی بی حرکت شده
[ترجمه گوگل]در طرف فلج شده گوش آویزان است، چشم بسته شده است، و سوراخ سوراخ محصور شده است

پیشنهاد کاربران

pendulous ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: آویخته
تعریف: ← رأسی

شل و ول و آویزون


کلمات دیگر: