1. pelvic girdle
کمربند لگنی
2. The meat may not be removed from pelvic bones.
[ترجمه ترگمان]گوشت ممکن است از استخوان لگن برداشته نشود
[ترجمه گوگل]گوشت ممکن است از استخوان های لگن خارج نشود
3. Pap smears and pelvic examinations every three years for women to detect cervical cancer.
[ترجمه ترگمان]پاپ smears و لگن هر سه سال یک بار برای تشخیص سرطان رحم از زنان استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]پاپ اسمیر و آزمایشات لگنی هر سه سال برای زنان برای تشخیص سرطان دهانه رحم
4. Passenger Donna Jackson, 1 suffered head and pelvic injuries in the crash at Ditton, Widnes.
[ترجمه ترگمان]Passenger جکسون، یک مسافر، در تصادف در Ditton، Widnes، دچار جراحاتی در ناحیه سر و لگن شد
[ترجمه گوگل]مسافر دونا جکسون، 1 در اثر تصادف در Ditton، Widnes آسیب دیده بود
5. The recurrence of a niggling pelvic injury - plus difficulty in gaining consistent employment - turned McGahan toward the Rising Sun.
[ترجمه ترگمان]عود یک آسیب لگنی در لگن - به همراه دشواری در بدست آوردن استخدام سازگار - به سمت بالا آمدن خورشید متمایل شد
[ترجمه گوگل]تکرار یک آسیب لگن ناخوشایند - به علاوه مشکلی در دستیابی به اشتغال پایدار - McGahan را به سوی خیزش تبدیل کرد
6. Backs include the pelvic bones and all the vertebrae posterior to the shoulder joint.
[ترجمه ترگمان]Backs شامل استخوان های لگن و تمام فقرات پشت شانه هستند
[ترجمه گوگل]پشت ها شامل استخوان های لگنی و تمام مهره های پشتی به مفصل شانه می شوند
7. The swordfish does not have pelvic fins.
[ترجمه ترگمان]اره ماهی از باله های لگن استفاده نمی کند
[ترجمه گوگل]ماهی زینتی فنجان لگنی ندارد
8. They are also characterized by their pelvic fins, which are jugular in position and have two to four rays.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با باله های لگن شان مشخص می شوند که در موقعیت گردنی هستند و دوتا با چهار اشعه دارند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین توسط باله های لگنی آنها مشخص می شوند که در موقعیت ژوگولاری قرار دارند و دارای دو تا چهار پرتو هستند
9. The effect is to prevent the pelvic floor playing its part in the delivery of the voice.
[ترجمه ترگمان]افکت آن این است که از کف لگن جلوگیری کنید که نقش خود را در تحویل صدا ایفا می کند
[ترجمه گوگل]اثر این است که جلوگیری از کف لگن نقش خود را در تحویل صدا
10. If there is any uncertainty about that, a pelvic exam or sonogram may be done.
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ شکی در مورد آن وجود ندارد، یک امتحان لگن یا sonogram ممکن است انجام شود
[ترجمه گوگل]در صورت عدم اطمینان در مورد آن، امتحان لگن یا سونوگرافی ممکن است انجام شود
11. The absence of pelvic sensation in the four patients with cervical lesions supports this interpretation.
[ترجمه ترگمان]عدم وجود احساس لگن در چهار بیمار با ضایعات گردنی، این تفسیر را تایید می کند
[ترجمه گوگل]عدم وجود احساس لگنی در چهار بیمار مبتلا به ضایعات گردنی این تفسیر را پشتیبانی می کند
12. The good news is that you can strengthen pelvic floor muscles through exercises.
[ترجمه ترگمان]خبر خوب این است که شما می توانید ماهیچه های کف لگن را از طریق ورزش تقویت کنید
[ترجمه گوگل]خبر خوب این است که شما می توانید عضلات کف لگن را از طریق تمرینات تقویت کنید
13. Apparently it involved developing the muscles of the pelvic floor.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این کار در توسعه ماهیچه های کف لگن نقش داشت
[ترجمه گوگل]ظاهرا این امر در حال توسعه عضلات کف لگن است
14. The pectoral and pelvic fins and the dorsal along the crest of the back play no part in propulsion.
[ترجمه ترگمان]باله پشتی و لگن و باله پشتی در امتداد تاج پشت قسمت عقب هیچ نقشی در نیروی محرکه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]باله ها و لگن های پشتی و پشتی در امتداد کراس پشت، هیچ مشکلی در نیروی دریایی ندارند