کلمه جو
صفحه اصلی

likable


معنی : دوست داشتنی
معانی دیگر : خوشایند، خوش برخورد

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: likability (n.), likableness (n.)
• : تعریف: liked by others, or capable of being liked.
مترادف: agreeable, amiable, nice, pleasant
مشابه: affable, congenial, engaging, favorable, friendly, genial, lovable, pleasing, sweet

- a likable guy
[ترجمه ترگمان] یه آدم دوست داشتنی
[ترجمه گوگل] یک پسر دوست داشتنی

• attractive, amiable, agreeable, pleasant

مترادف و متضاد

دوست داشتنی (صفت)
amicable, lovely, lovable, likable, loveable, likeable, smacking

nice, pleasant


Synonyms: agreeable, amiable, appealing, attractive, charismatic, charming, engaging, enjoyable, friendly, genial, good, good-natured, likeable, pleasing, preferable, relishable, sweet, sweet-natured, sympathetic, winning, winsome


Antonyms: bad, disagreeable, hateful, mean, unlikable, unlikeable, unpleasant


جملات نمونه

1. She is likable enough,but very ordinary.
[ترجمه ترگمان]او دوست داشتنی است، اما خیلی معمولی است
[ترجمه گوگل]او دوست داشتنی به اندازه کافی، اما بسیار عادی است

2. The professor was likable, it was the sixties, not having your creative juices flowing was understandable.
[ترجمه ترگمان]استاد دوست داشتنی بود، دهه شصت بود، نه اینکه juices خلاقانه شما قابل فهم باشد
[ترجمه گوگل]استاد شایسته بود، شصت سالگی بود، بدون اینکه فویل خلاقیت شما را فهمیده باشد

3. He was a nice guy, a likable guy.
[ترجمه ترگمان]اون آدم خوبی بود، یه آدم دوست داشتنی
[ترجمه گوگل]او یک پسر خوب بود، یک مرد دوست داشتنی

4. One of the reasons Beavis and Butt-head are likable, after all, is their imperviousness to the outside world.
[ترجمه ترگمان]یکی از دلایلی که \"Beavis\" و \"بوت\" بعد از هر چیز دوست داشتنی هستند، imperviousness آن ها به دنیای خارج است
[ترجمه گوگل]یکی از دلایلی که Beavis و Butt-head به نظر می آید، پس از همه، ناتوانی آنها در جهان خارج است

5. But because he was so likable and seemed to be wasting so much talent, teachers and counselors tried to help.
[ترجمه ترگمان]اما چون او آنقدر دوست داشتنی بود و به نظر می رسید که این همه استعداد دارد، معلمان و مشاوران سعی در کمک دارند
[ترجمه گوگل]اما چون او بسیار دوست داشتنی بود و به نظر می رسید استعداد زیادی را هدر می داد، معلمان و مشاوران سعی در کمک داشتند

6. Adrianne is warm and likable, David very smart but weak, and Diane also smart, but cold and ambiguous.
[ترجمه ترگمان]Adrianne گرم و دوست داشتنی است، دیوید بسیار باهوش، اما ضعیف، و دایان نیز باهوش، اما سرد و مبهم است
[ترجمه گوگل]Adrianne گرم و دلپذیر است، دیوید بسیار هوشمندانه اما ضعیف است، و دایان نیز هوشمند، اما سرد و مبهم است

7. Larry Flynt presents the infamous pornographer as a likable slob who faced down the big guys and won.
[ترجمه ترگمان]لری فیلینت را به عنوان یک شلخته دوست داشتنی که با آدم های بزرگ روبرو و برنده شده بود، هدیه کرده بود
[ترجمه گوگل]لری فلیتت یک فیلم پورنوگرافی نامناسب را به عنوان یک اسباب دلخواه ارائه می دهد که با افراد بزرگی رو به رو می شود و برنده می شود

8. He was probably the most likable, nice person in the world.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا محبوب ترین و دوست داشتنی جهان بود
[ترجمه گوگل]او احتمالا شایسته ترین، شخصیت خوب در جهان بود

9. On the whole, he seems like an intelligent, likable person.
[ترجمه ترگمان]در مجموع او یک شخص باهوش و دوست داشتنی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، او به نظر می رسد مانند یک شخص هوشمند و دوست داشتنی است

10. While she is a likable girl, she can be extremely difficult to work with.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او یک دختر دوست داشتنی است، کار کردن با او بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]در حالی که او یک دختر دوست داشتنی است، او می تواند برای کار با آن بسیار دشوار باشد

11. But these likable characters are too moderately sketched to have any compelling dimension.
[ترجمه ترگمان]اما این شخصیت های دوست داشتنی خیلی کم طراحی شده اند تا هر بعد جذابی داشته باشند
[ترجمه گوگل]اما این شخصیت های دوست داشتنی به نظر می رسد که به نظر ابعاد قانع کننده ای دارند

12. Despite his rough corners he was very likable.
[ترجمه ترگمان]با وجود گوشه های خشن او بسیار دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]با وجود گوشه های خشن او بسیار دوست داشتنی بود

13. She's coming across as a likable, hard working, and industrious player.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک بازیکن دوست داشتنی، سخت کوش و سخت کوش فرا می رسد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک بازیگر دوست داشتنی، کار سخت و کارآمد به نظر می رسد

14. The weather in Maryland seems likable.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای در مریلند دوست داشتنی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]آب و هوا در مریلند جذاب است

one of the likeable features of this book

یکی از ویژگی‌های دلپسند این کتاب


پیشنهاد کاربران

دوست داشتنی

باحال، تو دل برو


کلمات دیگر: