کلمه جو
صفحه اصلی

meekly


معنی : ملایم، فقیرانه
معانی دیگر : از روی فروتنی یا افتادگی، از روی شکسته نفسی، حلیمانه، متواضعانه

انگلیسی به فارسی

با احتیاط، ملایم، فقیرانه


انگلیسی به انگلیسی

• timidly; humbly; in lowly way; in an overly patient or submissive manner

مترادف و متضاد

ملایم (قید)
gently, softly, moderately, mildly, leniently, meekly, lentamente, peacefully, quietly

فقیرانه (قید)
meekly

جملات نمونه

1. they went meekly to where they would be executed
آنها مطیعانه به محل اعدام خود رفتند.

2. He meekly did as he was told.
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام آنچه را که گفته بود انجام داد
[ترجمه گوگل]او به آرامی گفت:

3. He meekly did everything he was told to.
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام آنچه را که گفته بود انجام داد
[ترجمه گوگل]او با قاطعیت همه چیز را به او گفت

4. 'Sit down!' Meekly, she obeyed.
[ترجمه ترگمان]بنشین! او اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]'نشستن!' به سختی، او اطاعت کرد

5. He stood aside meekly when the new policy was proposed.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سیاست جدید پیشنهاد شد، او با فروتنی کنار ایستاد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیاست جدید پیشنهاد شد، او با آرامش ایستاد

6. He meekly accepted the rebuke.
[ترجمه ترگمان]او با تواضع این سرزنش را پذیرفت
[ترجمه گوگل]او به طرز شوم قبول کرد

7. I never accept meekly being pushed around.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت تسلیم شدن رو قبول نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز برآورده نمی کنم که کاملا تحت فشار قرار گرفته است

8. Most have meekly accepted such advice.
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان با فروتنی چنین پند و اندرز را پذیرفته بودند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها به روشنی چنین توصیه هایی را پذیرفته اند

9. She suffered meekly the humiliations of the bedpan.
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام humiliations لگن را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او تحقیرش را از دست داد

10. Instead, he meekly gave in to them and regularly attended church.
[ترجمه ترگمان]در عوض با فروتنی به آن ها تسلیم شد و به طور منظم در کلیسا حضور یافت
[ترجمه گوگل]در عوض، او را به شکلی به آنها داد و به طور منظم در کلیسا حضور داشتند

11. The whole peasant outlook precluded them from meekly submitting to the dictates of the market.
[ترجمه ترگمان]همه دورنمای روستایی مانع از تسلیم شدن مطیعانه به فرمان بازار شد
[ترجمه گوگل]چشم انداز کل دهقانان آنها را از تسلیم شدن به دستورات بازار جلوگیری کرد

12. Torben Piechnik, and then Steve McManaman, both shot meekly after Barnes had created openings.
[ترجمه ترگمان]Torben Piechnik، و سپس استیو McManaman، هر دو با فروتنی بعد از اینکه بارنز فرصت ایجاد شغل ایجاد کرد، به ضرب گلوله کشته شدند
[ترجمه گوگل]Torben Piechnik، و سپس استیو مکمنامان، پس از اینکه بارنز دهانه ها را ایجاد کرد، هر دو شلیک کردند

13. Had he grown to think she would meekly do his bidding?
[ترجمه ترگمان]ایا او بزرگ شده بود که فکر کند با تواضع مزایده را انجام خواهد داد؟
[ترجمه گوگل]آیا او رشد کرده بود تا فکر کند که او با کمال تطابق خود را انجام می دهد؟

14. After the promise of recent weeks, Tottenham meekly succumbed to the Premier League's bottom club.
[ترجمه ترگمان]پس از وعده هفته های اخیر، تاتنهام با فروتنی در برابر باشگاه پایانی لیگ برتر شکست خورد
[ترجمه گوگل]پس از وعده هفته های اخیر، تاتنهام با قاطعیت به باشگاه پایانی لیگ تبدیل شد

پیشنهاد کاربران

صبورانه, با بردباری


کلمات دیگر: