کلمه جو
صفحه اصلی

peal


معنی : غوغا، صدای پیوسته، صدای مسلسل، طنین متناوب، ناقوس یا زنگ، صدای ناقوس، غریدن، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن
معانی دیگر : (صدای بسیار بلند ناقوس ها) دنگ دنگ، صدای بلند و ممتد (توپخانه یا تندر یا خنده و غیره)، غرش، غرم غرم، شلیک، (مثل ناقوس) دنگ دنگ کردن، (تندر و غیره) غریدن، طنین انداز شدن، یک دسته زنگ یا ناقوس هماهنگ

انگلیسی به فارسی

بالا، صدای پیوسته، صدای مسلسل، غوغا، طنین متناوب، ناقوس یا زنگ، صدای ناقوس، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن، غریدن


صدای پیوسته، صدای مسلسل، غوغا، طنین متناوب، ناقوس یا زنگ، صدای ناقوس، غریدن، ترق وتروق کردن، هیاهووغوغا کردن، صدای گوش خراش دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a loud ringing of bells, esp. bells of different tones.

- At noon the peal of bells fills the square.
[ترجمه ترگمان] ظهر، زنگ ناقوس میدان را پر می کند
[ترجمه گوگل] در ظهر چنگال زنگ ها مربع را پر می کند

(2) تعریف: a loud prolonged noise, as of thunder, laughter, or applause.
مشابه: ring

- The cast was relieved to hear the audience burst into peals of laughter.
[ترجمه ترگمان] از شنیدن صدای خنده حضار راحت شد
[ترجمه گوگل] بازیگران از شنیدن تماشاگران به خنده از خنده لذت بردند

(3) تعریف: a tuned set of large bells.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: peals, pealing, pealed
• : تعریف: to sound or announce, as by ringing of bells.
مشابه: chime, ring, toll

- The church bells pealed a welcome to the visiting dignitaries.
[ترجمه ترگمان] ناقوس های کلیسا برای ملاقات با مقامات عالی رتبه کلیسا به صدا درآمد
[ترجمه گوگل] زنگ های کلیسا به مهمانان بازدید کننده خوش آمدید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a loud, prolonged noise; resound; ring.
مشابه: chime, clang, ring

- The bells pealed as the bride and groom emerged from the church.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که عروس و داماد از کلیسا بیرون آمدند ناقوس طنین انداز شد
[ترجمه گوگل] زنگ ها به عنوان عروس و داماد ظاهر شد از کلیسا

• ring of a bell; roll of thunder
thunder; ring of a bell
when bells peal, they ring one after the other, making a musical sound. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the peals can be overwhelming for people living nearby.
a peal of laughter or thunder consists of a long, loud series of sounds.

مترادف و متضاد

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

صدای پیوسته (اسم)
peal

صدای مسلسل (اسم)
peal

طنین متناوب (اسم)
peal

ناقوس یا زنگ (اسم)
peal

صدای ناقوس (اسم)
peal

غریدن (فعل)
roar, boom, fulminate, thunder, rave, peal, rumble

ترق و تروق کردن (فعل)
peal

هیاهو و غوغا کردن (فعل)
peal

صدای گوشخراش دادن (فعل)
peal

chime, clang


Synonyms: blast, carillon, clamor, clap, crash, resounding, reverberation, ring, ringing, roar, rumble, sound, thunder, tintinnabulation


Synonyms: bell, bong, crack, crash, knell, resonate, resound, reverberate, ring, ring out, roar, roll, rumble, sound, strike, thunder, tintinnabulate, toll


جملات نمونه

Church bells pealed the news all over the town.

دنگ‌دنگ ناقوس‌های کلیسا آن خبر را در تمام شهر پراکنده کرد.


Their laughter pealed through the hall.

خنده‌ی آنان در تالار طنین‌افکن شد.


1. the peal of our victory could be heard from afar
صدای ناقوس هایی که پیروزی ما را اعلام می کردند از دور شنیده می شد.

2. the peal of those guns pounding my city
غرش آن توپ هایی که شهر مرا می کوبیدند

3. The bells rang a joyous peal.
[ترجمه ترگمان]زنگ ها به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]زنگها صدای شادی را صدا زدند

4. The winners peal the bells to celebrate victory.
[ترجمه ترگمان]برندگان برای جشن گرفتن پیروزی زنگ می زنند
[ترجمه گوگل]برندگان زنگ ها را جشن می گیرند تا پیروزی را جشن بگیرند

5. A peal of church bells rang out in the distance.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا در دوردست طنین انداخت
[ترجمه گوگل]یک شکاف از زنگ های کلیسا در فاصله دور زد

6. A sudden peal of thunder leaves no time to cover the ears.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق یک دفعه دیگر وقت ندارد که گوش ها را بپوشاند
[ترجمه گوگل]ناگهان صدای رعد و برق هیچ وقت برای پوشش گوش نمی دهد

7. A flash of lightning and a peal of thunder heralded torrential rain.
[ترجمه ترگمان]برقی از رعد و برق و رعد و برق باران سیل آسا باریدن گرفت
[ترجمه گوگل]یک فلاش رعد و برق و یک رعد و برق رعد و برق باران باران

8. The bells of the city began to peal out.
[ترجمه ترگمان]ناقوس های شهر شروع به نواختن کردند
[ترجمه گوگل]زنگ های شهر شروع به بلند شدن کردند

9. She let out a peal of laughter.
[ترجمه ترگمان]او قهقه خنده را سر داد
[ترجمه گوگل]او یک خنده از خنده بیرون آورد

10. She heard a peal of church bells.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا را شنید
[ترجمه گوگل]او صدای زنگ های کلیسا را ​​شنید

11. We heard the peal of church bells.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا را شنیدیم
[ترجمه گوگل]ما صدای زنگ های کلیسا را ​​شنیدیم

12. When we heard the peal of bells, we knew a truce had been declared.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای ناقوس را شنیدیم، می دانستیم که آتش بس اعلام شده است
[ترجمه گوگل]وقتی صدای زنگ را شنیدیم، می دانستیم که آتش بس اعلام شده است

13. A sudden peal of bells broke the silence.
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ در فضا طنین انداخت
[ترجمه گوگل]ناگهان صدای زنگ ها سکوت را شکست

14. A loud peal of thunder crashed directly overhead.
[ترجمه ترگمان]صدای رعد بلند رعد مستقیم بالای سرشان به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای بلند رعد و برق به طور مستقیم سر و صدا سقوط کرد

15. Rossi burst into another peal of giggles as he put a pudgy arm around Harry's shoulder.
[ترجمه ترگمان]او دستش را به شانه هری انداخت و خنده ای سر داد
[ترجمه گوگل]او در حالی که بازوهایش را در اطراف شانه هری قرار داده بود، به یک شکاف دیگر ضربه زد

The peal of our victory could be heard from afar.

صدای ناقوس‌هایی که پیروزی ما را اعلام می‌کردند از دور شنیده می‌شد.


peals of laughter

صدای قهقه خنده


the heavy peals of thunder

صدای سنگین غرم‌غرم تندر


the peal of those guns pounding my city

غرش آن توپ‌هایی که شهر مرا می‌کوبیدند


پیشنهاد کاربران

صدای خنده های ممتد
صدای قهقهه


کلمات دیگر: