کلمه جو
صفحه اصلی

incus


معنی : سندان، استخوان سندانی، سندانی، عظم سندانی
معانی دیگر : (کالبد شناسی) استخوان سندانی (گوش)، سندان گوش

انگلیسی به فارسی

استخوان سندانی، سندان


انس، استخوان سندانی، سندان، سندانی، عظم سندانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: incudes
مشتقات: incudal (adj.), incudate (adj.)
• : تعریف: the small middle bone of the mammalian middle ear, shaped like an anvil.

• middle of the three bones of the ear (anatomy)

مترادف و متضاد

سندان (اسم)
anvil, incus, anvil bone, stake

استخوان سندانی (اسم)
anvil, incus

سندانی (اسم)
incus

عظم سندانی (اسم)
incus

جملات نمونه

1. Conclusion:MPR that is parallel to incus can be got from axial images. The shape, size and malformation of incus can be evaluated on this image. It is useful for treatment of malformation of incus.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: MPR که موازی با استخوان سندانی است را می توان از تصاویر محوری گرفت شکل، اندازه و ناهنجاری استخوان سندانی را می توان در این تصویر ارزیابی کرد این برای درمان of از استخوان سندانی مفید است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: MPR که به موازات تزریق می تواند از تصاویر محوری برخوردار باشد شکل، اندازه و ناهنجاری انسو را می توان بر روی این تصویر ارزیابی کرد این برای درمان ناهنجاریهای انسانی مفید است

2. Short limb of incus(or incudal fossa) and lateral semicircular canal are important landmarks by which pyramidal segment of FN might be located in manipulation of mastoid.
[ترجمه ترگمان]بخش اتصال کوتاه از استخوان سندانی (یا incudal fossa)و کانال نیمدایره های افقی هستند که در آن ها بخش هرمی فرست در دستکاری of قرار دارد
[ترجمه گوگل]اندام کوتاه اندوس (یا فک حسی) و کانال نیمه گردان جانبی نشانه های مهم هستند که بخش های هرمی از FN ممکن است در دستکاری مشتی قرار گیرند

3. The incus was the most vulnerable ossicle in the trauma to the middle ear.
[ترجمه ترگمان]استخوان سندانی، آسیب پذیرترین بخش در ضربه روحی به گوش میانی بود
[ترجمه گوگل]اینک آسیب شناسی آسیب پذیر ترین آسیب به گوش میانی بود

4. Comprising three separate bones, the malleus, the incus and the stapes, this structure is unlike that of any other class of animal: reptiles and amphibians have one bone while fish have none.
[ترجمه ترگمان]استخوان چکشی، استخوان چکشی، استخوان سندانی و استخوان رکابی، این ساختار برخلاف دیگر انواع حیوانات دیگر است: خزندگان و دوزیستان یک استخوان دارند در حالی که ماهی ها فاقد یک استخوان هستند
[ترجمه گوگل]این سه ساختار متشکل از سه استخوان جدا، مالون، درخت و دره است، این ساختار بر خلاف سایر کلاس های حیوانی است: خزندگان و دوزیستان یک استخوان دارند، در حالی که ماهی ها هیچ کدام ندارند

5. The relationship between the long limbs of incus and the lenticular process was studied by observing the micro structure and tissue section with microscope.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین اعضای بلند استخوان سندانی و فرآیند lenticular با مشاهده ساختار میکرو و بخش بافت با میکروسکوپ مطالعه شد
[ترجمه گوگل]رابطه بین اندامهای طولانی اینکوس و فرایند لنچیکولار با مشاهده ساختار میکروسکوپی و بخش بافت با میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت

6. Destruction of the incus was by far the most common ossicular defect in all cholesteatoma ears.
[ترجمه ترگمان]تخریب استخوان سندانی، بزرگ ترین عیب ossicular در همه گوش ها بود
[ترجمه گوگل]از بین بردن اینکاس، شایع ترین نقص اسکیزول در تمام گوش های کلستئاتومی بود

7. Bones: malleus, incus, stapes.
[ترجمه ترگمان]استخوان ها: استخوان چکشی، استخوان سندانی، استخوان رکابی
[ترجمه گوگل]استخوان: گلو، انسو، استپس

8. Objective:To study the development of the lenticular process of incus, and to make clear whether the lenticular processes are separated in ossicular chain.
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه توسعه فرآیند lenticular از استخوان سندانی و مشخص کردن اینکه آیا فرآیندهای lenticular در زنجیره ossicular از هم جدا شده اند یا نه
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعهی توسعه فرآیند لنسیدالیک درونسوز و روشن ساختن اینکه آیا فرآیندهای لنچیکال در زنجیره اسکیزولرن جدا شدهاند یا خیر

9. D CT can vividly demonstrate the shape and spatial relationships of malleus and incus.
[ترجمه ترگمان]سی تی می تواند به طور واضح شکل و روابط فضایی از استخوان چکشی و استخوان سندانی را نشان دهد
[ترجمه گوگل]D CT میتواند شکل و روابط فضایی پروستات و ویروس را به طور چشمگیری نشان دهد


کلمات دیگر: