کلمه جو
صفحه اصلی

medal


معنی : نشان، شکل، مدال، نشانی شبیه سکه
معانی دیگر : نشان مذهبی، پایزه، شبیه، صورت

انگلیسی به فارسی

نشان، نشانی شبیه سکه، مدال، شکل، شبیه، صورت


مدال، نشان، نشانی شبیه سکه، شکل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a flat piece of metal, in varying shapes and with an appropriate design or inscription stamped on it, used as an award or as a commemorative or religious object.
مترادف: medallion
مشابه: award, decoration, prize

• flat piece of metal of assorted shapes that is awarded as a prize for an achievement or an act of bravery (usually in sports or the military); medallion
medals are small metal discs that are given as awards for bravery or as prizes in sporting events.

مترادف و متضاد

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

شکل (اسم)
likeness, figure, form, image, facet, rank, formation, shape, configuration, hue, gravure, vignette, medal, schema, shekel

مدال (اسم)
medal

نشانی شبیه سکه (اسم)
medal

decoration of honor


Synonyms: badge, commemoration, gold, hardware, laurel, medallion, reward, ribbon, wreath


جملات نمونه

1. he pinned the medal to the young soldier's chest
مدال را به سینه ی سرباز جوان زد.

2. he took his medal and swaggered back to his seat
مدال خود را گرفت و با سینه ی سپر به صندلی خود باز گشت.

3. he was given a medal for good behavior
به خاطر حسن رفتار به او مدال دادند.

4. three teams are in contention to win the medal
سه تیم برای بردن مدال در ستیز (رقابت) هستند.

5. the head of the queen appears on the obverse of the medal
عکس سر ملکه بر روی مدال نقش بسته شده است.

6. All the tipsters were wrong about the gold medal winner.
[ترجمه ترگمان]همه the در مورد برنده مدال طلا اشتباه بودند
[ترجمه گوگل]همه پیمانکاران برنده جایزه مدال طلای اشتباه بودند

7. Winning the gold medal was yet another feather in her cap.
[ترجمه ترگمان]برنده مدال طلا هنوز پر دیگری در کلاهش بود
[ترجمه گوگل]برنده مدال طلا یک قلم دیگر در کلاه او بود

8. He won a medal for gallantry.
[ترجمه ترگمان]او مدال شجاعت را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او مدال طلبی را به دست آورد

9. The mayor presented him with a gold medal at an official city reception.
[ترجمه ترگمان]شهردار او را با مدال طلا در یک میهمانی رسمی شهر معرفی کرد
[ترجمه گوگل]شهردار او را با مدال طلای مدال طلا دریافت کرد

10. He gained the medal through his painful travail.
[ترجمه ترگمان]او مدال را از طریق درد painful بدست آورد
[ترجمه گوگل]او مدال خود را از طریق مصیبت دردناک خود به دست آورد

11. This medal is made of genuine gold.
[ترجمه ترگمان]این مدال از طلای اصیل ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این مدال از طلا واقعی ساخته شده است

12. He won a gold medal in the 100 metres.
[ترجمه ترگمان]او در ۱۰۰ متر یک مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در 100 متر موفق به کسب مدال طلا شد

13. He received a medal in reward for his bravery.
[ترجمه ترگمان]او مدال شجاعت خود را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او مدال را برای شجاعتش دریافت کرد

14. The year before last he won a gold medal, and the year before that he won a silver.
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش برنده مدال طلا شد و یک سال پیش از آن مدال نقره گرفت
[ترجمه گوگل]سال قبل از آن، او مدال طلا را به دست آورد و سال قبل از آن، نقره را به دست آورد

15. He pinned a medal on me.
[ترجمه ترگمان] یه مدال به من وصل کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک مدال را روی من گذاشت

16. She is hoping to win the gold medal.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است مدال طلا را ببرد
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که مدال طلا را به دست آورد

17. She overcame injury to win the Olympic gold medal.
[ترجمه ترگمان]او بر جراحت غلبه کرد و مدال طلای المپیک را برد
[ترجمه گوگل]او موفق به کسب مدال طلای المپیک شد

پیشنهاد کاربران

medal ( ورزش )
واژه مصوب: نشان 2
تعریف: جایزه ای معمولاً به شکل یک قرص فلزی که بر روی آن نقش و نوشتۀ یادبود حک شده است و به رتبه های یکم تا سوم رویدادهای ورزشی اهدا می شود|||متـ . مدال


کلمات دیگر: