1. A grass-roots regionalism appears to be emerging.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک regionalism ریشه ای در حال ظهور است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک منطقهنویسی عامیانه در حال ظهور است
2. The other positive vote was for regionalism.
[ترجمه ترگمان]دیگر رای مثبت برای منطقه گرایی بود
[ترجمه گوگل]رای مثبت دیگری برای منطقه گرائی بود
3. The provincial press was a strong expression of regionalism.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات استانی بیان قوی تری از منطقه گرایی بودند
[ترجمه گوگل]مطبوعات استانی بیان قوی منطقه گرایی بودند
4. The logic of the network induces regionalism and localism.
[ترجمه ترگمان]منطق شبکه منطقه گرایی و localism را تحریک می کند
[ترجمه گوگل]منطق شبکه ناشی از منطقه گرایی و محلی سازی است
5. The combination of competition, regionalism, previous relevant experience and piety about public service values determined the pattern.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از رقابت، منطقه گرایی، تجربه مرتبط قبلی و تقوا در مورد ارزش های خدمات عمومی، این الگو را تعیین کردند
[ترجمه گوگل]ترکیبی از رقابت، منطقه گرائی، تجربه مربوط به قبلی و تقوا در مورد ارزش خدمات عمومی تعیین الگوی
6. To develop production we must break down regionalism.
[ترجمه ترگمان]برای توسعه تولید باید منطقه گرایی را شکست دهیم
[ترجمه گوگل]برای توسعه تولید ما باید منطقه گرائی را از بین ببریم
7. From a technical economic and human explore impact regionalism residential various elements.
[ترجمه ترگمان]از یک بررسی اقتصادی و انسانی به بررسی تاثیر مولفه های مختلف مسکونی می پردازد
[ترجمه گوگل]از یک اقتصاد فنی و انسانی، کشف منطقه گرایی در مورد عوامل مختلف مسکونی
8. Regionalism: A Stepping Stone or a Stumbling Stone on the Path toward Globalism?
[ترجمه ترگمان]منطقه گرایی: یک سنگ Stepping یا یک استون Stumbling در مسیر به سمت globalism؟
[ترجمه گوگل]Regionalism یک سنگ قدم برداشتن یا یک سنگ تکان خوردن در راه به سوی جهانی شدن؟
9. The regionalism of Italy is reflected in its wines.
[ترجمه ترگمان]تقسیمات کشوری ایتالیا در شرابه ای این کشور منعکس شده است
[ترجمه گوگل]Regionisation ایتالیا در شراب خود منعکس شده است
10. In Sweden the development of regionalism has profound tradition.
[ترجمه ترگمان]در سوئد توسعه منطقه گرایی سنت عمیقی دارد
[ترجمه گوگل]در سوئد توسعه منطقه ای دارای سنت های عمیق است
11. The regionalism in East Asia brings both opportunities and challenges when China maintains its own security.
[ترجمه ترگمان]منطقه گرایی در شرق آسیا هم فرصت ها و هم چالش هایی را به ارمغان می آورد که چین امنیت خود را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]Regionialism در شرق آسیا هر دو فرصت و چالش زمانی که چین حفظ امنیت خود را
12. Under the trends of globalization and regional integration, regionalism is taking shape in East Asia.
[ترجمه ترگمان]با گرایش جهانی شدن و ادغام منطقه ای، منطقه گرایی در شرق آسیا شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]تحت روندهای جهانی شدن و ادغام منطقه ای، منطقه ای در آسیای شرقی شکل می گیرد
13. The problem of Regionalism can trace back to remote ancientry, it came out with the country.
[ترجمه ترگمان]مساله منطقه گرایی می تواند به کنترل از راه دور برگردد، با کشور مطرح شد
[ترجمه گوگل]مشکل منطقه گرایی می تواند به دوران باستان دور بماند، با کشور بیرون آمد
14. So China's regionalism strategy must take the road of the neo - regionalism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین استراتژی منطقه گرایی چین باید مسیر of را بگیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین استراتژی منطقه ای چین باید مسیر جدید منطقه ای را در پیش بگیرد
15. For those snuggling between modernism and regionalism, Gaudi has given out his answer with no doubt.
[ترجمه ترگمان]\" \"Gaudi\" در بس تر خود بین مدرنیسم و منطقه گرایی، بدون شک پاسخ خود را داده است
[ترجمه گوگل]گادی برای کسانی که در بین مدرنیزاسیون و منطقه گرائی قرار دارد، پاسخی بدون شک به آن داده است