1. Psychoanalysts tend to regard both sadism and masochism as arising from childhood deprivation.
[ترجمه ترگمان]psychoanalysts تمایل دارند هر دو sadism و masochism را به عنوان ناشی از محرومیت از دوران کودکی در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]روانکاویان تمایل دارند که هر دو سدیسم و مازوخیسم را به عنوان ناشی از محرومیت از دوران کودکی ببینند
2. The tendency towards masochism is however always linked with elements of sadism.
[ترجمه ترگمان]با این حال، گرایش به masochism همیشه با عناصر of مرتبط است
[ترجمه گوگل]گرایش به سمت مازوخیسم همیشه با عناصری از سادیسم ارتباط دارد
3. There's a streak of masochism in his personality.
[ترجمه ترگمان]ردی از masochism در شخصیتش هست
[ترجمه گوگل]در شخصیت او یک رشته از ماسکوشیایی وجود دارد
4. I reckon you need to be into masochism to run marathons.
[ترجمه ترگمان]به نظر من تو باید در run شرکت کنی
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که باید مازوخیسم را اجرا کنید تا ماراتن را اجرا کنید
5. Unconscious masochism seemed to drive her from one disaster to the next.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که masochism بی هوش او را از یک فاجعه به سوی دیگری سوق می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که ماسکوشیسم ناخودآگاه او را از یک فاجعه به بعد رانندگی می کرد
6. You can reject the masochism and still agree that love is worth the terrors that can sometimes come with it.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید the را رد کنید و هنوز هم موافق باشید که عشق به the که گاهی اوقات با آن برخورد می کند، ارزش دارد
[ترجمه گوگل]شما می توانید از masochism رد کنید و هنوز هم قبول می کنید که عشق ارزش گرایش هایی است که گاهی اوقات با آن می تواند باشد
7. Part of this is sheer masochism.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از این masochism محض است
[ترجمه گوگل]بخشی از این ماحوضه محض است
8. This would make the link between sadism and masochism more clear.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که پیوند بین sadism و masochism واضح تر شود
[ترجمه گوگل]این ارتباط میان سادیسم و مازوخیسم را روشن تر می کند
9. There is even a Spiked Paduka used for masochism.
[ترجمه ترگمان]حتی یک Spiked Paduka هم وجود دارد که برای masochism استفاده می شود
[ترجمه گوگل]حتی Padukai Spiked وجود دارد که برای ماسکوشیسم استفاده می شود
10. This gives to feminine masochism a quite different import which can only be laid hold of by clearly grasping first what must be posited at the beginning, namely that it is a masculine phantasy.
[ترجمه ترگمان]این امر به feminine یک معنی کاملا متفاوت می دهد که تنها می تواند با همان ابتدا همان چیزی را که باید در ابتدا فرض شود، یعنی این که آن یک phantasy مذکر است
[ترجمه گوگل]این به مازوخیزگی زنانه یک واردات کاملا متفاوت می انجامد که می توان از آن به وضوح درک ابتدایی را که باید در ابتدا مطرح شود، یعنی اینکه یک فانتزی مردانه است
11. Is in a daze is the most dangerous masochism lonely is worst hell Gu Ye!
[ترجمه ترگمان]آیا در این خیرگی خطرناک ترین masochism dangerous جهنم است!
[ترجمه گوگل]خطرناک ترین مازوخیسم تنهایی است بدترین جهنم Gu Ye!
12. In the late 1890s, sexologists considered human sexual masochism a natural evolution of that evidenced in lower mammals.
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه ۱۸۹۰، sexologists یک تکامل طبیعی را در نظر گرفت که تکامل طبیعی آن در پستانداران پایین تر دیده می شود
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه 1890، متخصصان جنسی، ماسوخوانی جنسی انسانی را یک تکامل طبیعی آن در پستانداران پایین نشان دادند
13. Masochism is for obtaining gratification or sexual arousal by having pain inflicted upon oneself.
[ترجمه ترگمان]Masochism برای به دست آوردن رضایت و یا برانگیختگی جنسی از آسیب زدن به فرد است
[ترجمه گوگل]مازوکشیسم برای به دست آوردن لذت و یا تحریک جنسی با درد است که به خود اعمال می شود
14. Do I agree that masochism is a learned behavior?
[ترجمه ترگمان]آیا من قبول دارم که masochism یک رفتار دانشمند است؟
[ترجمه گوگل]آیا موافقم که ماسکوشیسم یک رفتار آموخته است؟