1. a regiment of horse
هنگ سواره نظام
2. our regiment maneuvered for several days before it was ready to attack
قبل از آن که آماده ی حمله بشود،هنگ ما چندین روز مانور داد.
3. our regiment was dispersed by the enemy attack
حمله ی دشمن هنگ ما را تار و مار کرد.
4. the regiment dibanded in great disorder
لشگر با بی نظمی زیاد از هم پاشیده شد.
5. to regiment the industries of a country
صنایع یک کشور را به نظم درآوردن
6. an infantry regiment
هنگ پیاده
7. they reinforced our regiment with fresh soldiers
هنگ ما را با سربازان تازه نفس تقویت کردند.
8. to recruit a regiment
هنگ را تقویت کردن
9. he commanded a motorized regiment
او یک هنگ موتوری را فرماندهی می کرد.
10. the commander of the regiment
فرمانده هنگ
11. the commander reviewed the regiment
فرمانده از هنگ سان دید.
12. a division is larger than a regiment
لشکر از تیپ بزرگتر است.
13. the 1st battalion of the infantry regiment
گردان اول هنگ پیاده
14. reinforcements were sent to help the surrounded regiment
برای کمک به هنگ محاصره شده نیروهای امدادی گسیل شدند.
15. He was a dishonor to his regiment.
[ترجمه ترگمان]او برای هنگ او ننگین و ننگین بود
[ترجمه گوگل]او خلع سلاح خود را به هنگ شد
16. Our regiment will garrison the town.
[ترجمه ترگمان]هنگ ما شهر را پادگان خواهد کرد
[ترجمه گوگل]رژیم ما این شهر را حراست خواهد کرد
17. One regiment was trapped behind enemy lines .
[ترجمه ترگمان]یک هنگ پشت خطوط دشمن گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک هنگ در پشت خطوط دشمن به دام افتاده بود
18. The regiment was virtually wiped out in the first battle.
[ترجمه ترگمان]هنگ در آغاز پیکار عملا هنگ را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]این هنگ در نبرد اول عملا از بین رفته بود
19. The regiment was stationed in Singapore for several years.
[ترجمه ترگمان]هنگ چندین سال در سنگاپور در سنگاپور بود
[ترجمه گوگل]این هنگ در چندین سال در سنگاپور بود
20. At the end of the war the regiment disbanded.
[ترجمه ترگمان]در پایان جنگ هنگ متفرق شد
[ترجمه گوگل]در پایان جنگ، هنگ فرار کرد