کلمه جو
صفحه اصلی

refugee


معنی : فراری، مهاجر، پناهنده سیاسی
معانی دیگر : پناهنده، آواره، میهن باخته، پناه جوی، اواره شدن

انگلیسی به فارسی

مهاجر، فراری، پناهنده سیاسی، آواره شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person forced to leave his or her home or native land to seek safe refuge, usu. as a result of war, persecution, or the like.

• one who flees for safety, one who seeks protection, one who seeks asylum
refugees are people who have been forced to leave their country because there is a war there or because of their political or religious beliefs.

مترادف و متضاد

فراری (اسم)
hideaway, bolter, runaway, fugitive, defector, escapee, deserter, refugee, flyaway, lamster

مهاجر (اسم)
expatriate, fugitive, colonist, refugee, emigrant, emigre, evacuee, out-migrant, remittance man

پناهنده سیاسی (اسم)
refugee

person running from something, often oppression


Synonyms: alien, boat person, castaway, defector, derelict, deserter, displaced person, DP, emigrant, émigré, escapee, evacuee, exile, expatriate, expellee, foreigner, foundling, fugitive, homeless person, leper, maroon, outcast, outlaw, prodigal, renegade, runaway, stateless person


جملات نمونه

a refugee camp

اردوگاه پناهندگان


1. a refugee camp
اردوگاه پناهندگان

2. the refugee camp has sprawled
اردوگاه آوارگان بی رویه رشد کرده است.

3. The author portrays life in a refugee camp very vividly.
[ترجمه ویدا] نویسنده زندگی را در اردوگاه پناهندگان به صورت زنده به تصویر کشیده است.
[ترجمه سوده کیا] نویسنده زندگی در اردوگاه پناهندگان را واضح وروشن به تصویر کشید.
[ترجمه ترگمان]نویسنده زندگی را در اردوگاه پناهندگان بسیار خوب توصیف می کند
[ترجمه گوگل]این نویسنده بسیار زنده به تصویر کشیدن زندگی در اردوگاه پناهندگان

4. The refugee problem has now reached immeasurable proportions.
[ترجمه ترگمان]مشکل پناهندگان در حال حاضر به نسبت های بی پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]مشکل پناهجویان اکنون به میزان قابل توجهی رسیده است

5. Refugee workers said such action was a violation of medical ethics.
[ترجمه ترگمان]کارگران پناهنده گفتند که چنین اقداماتی نقض اصول اخلاقی پزشکی بوده است
[ترجمه گوگل]کارگران پناهنده گفتند چنین اقداماتی نقض اخلاق پزشکی است

6. Many of the refugee villages are in isolated areas.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روستاهای پناهندگان در مناطق دورافتاده می باشند
[ترجمه گوگل]بسیاری از روستاهای پناهنده در مناطق منزوی هستند

7. Dysentery and malaria are rife in the refugee camps.
[ترجمه ترگمان]Dysentery و مالاریا در اردوگاه های پناهندگان شایع است
[ترجمه گوگل]بیماری های دیزنی و مالاریا در اردوگاه های پناهندگان پخش می شود

8. The Home Office has refused him refugee status.
[ترجمه ترگمان]اداره داخله از وضعیت پناهندگی او سرباز زده است
[ترجمه گوگل]اداره امور خانه او پناهندگی او را رد کرده است

9. In the refugee centres we saw many children whose stomachs were distended because of lack of food.
[ترجمه ترگمان]در مراکز پناهندگان، ما بسیاری از کودکانی را دیدیم که شکمشان به خاطر فقدان غذا در باد بود
[ترجمه گوگل]در مراکز پناهندگان ما بسیاری از کودکان را دیدیم که معده ها به علت کمبود غذا پراکنده بودند

10. The refugee situation must now be addressed as a matter of urgency.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر وضعیت پناهندگان باید به عنوان ماده ضروری مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]اکنون وضعیت پناهندگان باید به عنوان فوریتی مورد توجه قرار گیرد

11. His early years in the refugee camp left a deep psychological scar.
[ترجمه ترگمان]اولین سال های او در اردوگاه پناهندگان یک جای زخم روانی عمیق گذاشت
[ترجمه گوگل]سالهای اولیه او در اردوگاه پناهندگان یک زخم روانشناختی عمیق را به وجود آورد

12. The refugee camps have reached saturation point.
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده اند
[ترجمه گوگل]اردوگاه های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده است

13. Her experience as a refugee informs the content of her latest novel.
[ترجمه ترگمان]تجربه او به عنوان یک پناهنده از محتوای آخرین رمان او آگاه است
[ترجمه گوگل]تجربه او به عنوان یک پناهنده محتوای آخرین رمان او را مطلع می کند

14. Many illnesses in these temporary refugee camps are the result of inadequate sanitation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماری ها در این اردوگاه های موقت پناهندگان ناشی از بهداشت ناکافی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماری ها در این اردوگاه های موقت پناهندگان ناشی از بهداشت ناکافی است

15. The refugee camps sprawl across the landscape.
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان در سراسر چشم انداز پخش می شوند
[ترجمه گوگل]اردوگاه های پناهندگان در سراسر چشم انداز گسترش می یابد

پیشنهاد کاربران

پناهجو

فرقش با immigrant اینست که refugee یا پناهنده فردی هست که مجبور به مهاجرت میشود ولی مهاجر فردی هست که با میل خودش مهاجرت میکند.

( refugee is ( n ) and in farse we say پناهنده or پناهجو )

بی خانمان ( دراثرزلزله و. . . )
مثال:tent cities of refugees

پناهندگان
اردوگاه پناهندگان

در واقع پناهنده س معنیش که من جمعشو گفت ; ) ^ - ^

پناهنده - کسی که به دلیل امنیتی و دینی یا جنگ مجبور به ترک کشور خود و مهاجرت به کشور دیگه ای میشه

uprooted


کلمات دیگر: