کلمه جو
صفحه اصلی

meaty


معنی : محکم، اساسی، گوشتی، گوشت دار، پرگوشت، مغز دار
معانی دیگر : چاق، گوشتالو، گوشتناک، گوشت مانند، دارای طعم گوشت، گوشتین، لمتر

انگلیسی به فارسی

گوشتی، گوشت دار، مغز دار، محکم، اساسی


گوشتی، اساسی، گوشت دار، محکم، مغز دار، پرگوشت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: meatier, meatiest
مشتقات: meatily (adv.), meatiness (n.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or full of meat.

(2) تعریف: having ample flesh; stocky or thickset.
مشابه: fleshy

(3) تعریف: rich in substance; thought-provoking; pithy.

• beefy; full of substance; of or resembling meat
meaty is used to describe someone's body or a part of their body when it is fat and heavy.
a meal that is meaty contains a lot of meat.
a meaty thing has a lot of substance, and is interesting or important.

مترادف و متضاد

محکم (صفت)
stable, firm, solid, dense, compact, compressed, adamantine, tough, strict, sturdy, strong, tight, tenacious, steel, secure, stout, frozen, substantial, buff, steady, well-set, meaty, pukka, pucka, two-handed

اساسی (صفت)
basic, material, net, ground, essential, organic, pivotal, basal, fundamental, substantial, vital, basilar, cardinal, earthshaking, meaty, primordial

گوشتی (صفت)
fleshy, meaty

گوشت دار (صفت)
fleshy, meaty

پرگوشت (صفت)
meaty, hammy

مغز دار (صفت)
meaty

significant


Synonyms: compact, epigrammatic, factual, full of content, interesting, meaningful, pithy, pointed, profound, rich, substantial, weighty


Antonyms: insignificant, thin


جملات نمونه

1. meaty cheeks
گونه های گوشتالو

2. meaty soup
آبگوشت پرگوشت

3. The short, meaty reports are those he likes best.
[ترجمه ترگمان]خلاصه اینکه، این گزارش ها گوشتی است که او از همه بهتر دوست دارد
[ترجمه گوگل]گزارش های کوتاه و گوشتی آنهایی هستند که او بهترین را دوست دارد

4. She has written some wonderfully meaty parts for older actresses.
[ترجمه ترگمان]او برخی از قسمت های بسیار گوشتی را برای هنرپیشه های مسن تر نوشته است
[ترجمه گوگل]او برخی از قطعات زیبا و گوشتی را برای بازیگران بزرگتر نوشته است

5. He looked up and down the corridor, meaty hands resting on his thighs.
[ترجمه ترگمان]به بالا و پایین راهرو نگاه کرد و دست هایش را روی ران هایش تکیه داد
[ترجمه گوگل]او بالا و پایین راهرو را نگاه کرد، دست های گوشتی بر روی ران خود ایستاده بود

6. Pretty meaty stuff for an art history major who formerly knew squat about the squabble.
[ترجمه ترگمان]این ماده گوشتی برای یک تاریخ هنر، که قبلا درباره جر و جر و بحث و جر و بحث و جر و بحث می کرد
[ترجمه گوگل]چیزهای بسیار گوشتی برای یک تاریخ هنر مهم است که قبلا می دانستند چنگ زدن در مورد چالش

7. We were looking for a good flavour and meaty texture.
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال یک طعم خوب و بافت گوشتی بودیم
[ترجمه گوگل]ما به دنبال طعم خوب و بافت گوشتی بودیم

8. There was nothing so fine as a good meaty portion of best blood sausage.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به خوبی قسمت گوشتی از بهترین سوسیس خون نبود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بخش خوب گوشتی از بهترین سوسیس خون وجود ندارد

9. He had always provided the tabloids with meaty headlines because of his numerous girlfriends.
[ترجمه ترگمان]او همیشه این نشریات را با تی تر درشت خود به خاطر دخترهای متعدد خودش فراهم کرده بود
[ترجمه گوگل]او همیشه به دلیل دوست دختران متعددش، با عنوان های گوشتی، تبادل ها را ارائه می دهد

10. But like the classic wings, they are meaty and juicy and perfect for snacking.
[ترجمه ترگمان]اما مثل بال کلاسیک، آن ها گوشتی و آبدار و کامل برای تولید هستند
[ترجمه گوگل]اما مانند بال های کلاسیک، آنها گوشتی و آبدار هستند و مناسب برای snacking هستند

11. "Joan of Arc" was her first meaty role as an actress.
[ترجمه ترگمان]\"ژاندارک\" اولین همسر او به عنوان یک بازیگر بود
[ترجمه گوگل]Joan of Arc اولین نقش گوشتی او به عنوان یک بازیگر بود

12. Meaty grilled shrimp, fragrant with garlic, finish the dish.
[ترجمه ترگمان]، میگو سرخ کرده میگو با سیر درست کن غذا رو تموم کن
[ترجمه گوگل]میگو کبابی گوشتی، معطر با سیر، ظرف را تمیز کنید

13. Monkfish has a very firm and meaty flesh, so it's easy to use for kebabs.
[ترجمه ترگمان]Monkfish گوشت بسیار قوی و گوشتی دارد، بنابراین برای کباب کردن آسان است
[ترجمه گوگل]Monkfish دارای گوشت بسیار قوی و گوشتی است، بنابراین برای kebab ها آسان است

14. Earthy porcini mushrooms, tender and meaty, make the perfect accompaniment.
[ترجمه ترگمان]قارچ ها زمینی، نرم و قوی، با آن هماهنگی کامل برقرار می کنند
[ترجمه گوگل]قارچهای کبابی زمینی، مرغوب و گوشتی، همراهی کامل می کنند

meaty soup

آبگوشت پرگوشت


meaty cheeks

گونه‌های گوشتالو


پیشنهاد کاربران

بامحتوا و پرمغز


کلمات دیگر: