1. studies to liberalize the mind
آموزش به منظور آزاد کردن اندیشه
2. he wants to liberalize immigration laws
او می خواهد از سختی و شدت قوانین مهاجرت بکاهد.
3. There is a move to liberalize literature and the Arts.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت برای آزادسازی ادبیات و هنر وجود دارد
[ترجمه گوگل]حرکتی برای آزادسازی ادبیات و هنر وجود دارد
4. They have plans to liberalize the prison system.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند که سیستم زندان ها را آزاد کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند نظام زندان را آزاد کنند
5. Efforts to reorganize and liberalize the army alienated other military chiefs.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای سازماندهی مجدد و آزادسازی ارتش، سایر روسای نظامی را دلسرد کرد
[ترجمه گوگل]تلاش های سازماندهی مجدد و آزاد سازی ارتش، رهبران نظامی دیگر را بیگانه ساخت
6. Both candidates promised to liberalize trade laws to allow for more imports.
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد وعده آزادسازی قوانین تجاری برای اجازه واردات بیشتر را دادند
[ترجمه گوگل]هر دو نامزد قول دادند که قوانین تجارت را آزاد کنند تا واردات بیشتر شود
7. Therefore having the trade liberalize strategy managed is the ideal selection on stage of our country.
[ترجمه ترگمان]بنابراین داشتن استراتژی آزادسازی تجاری، انتخاب ایده آل بر روی صحنه کشور ما است
[ترجمه گوگل]بنابراین داشتن استراتژی بازاریابی آزاد سازی تجاری، انتخاب ایده آل در مرحله ای از کشور ما است
8. Liberalize the cross - border movement of merchandises and resources.
[ترجمه ترگمان]movement حرکت فرامرزی merchandises و منابع را توجیه می کند
[ترجمه گوگل]جنبش مرزی کالا و منابع را آزاد کنید
9. I instructed our Government to liberalize controls over the export to China of high technology products.
[ترجمه ترگمان]من به دولت مان دستور دادم که کنترل بر صادرات به چین از محصولات پیشرفته فن آوری را آزاد کند
[ترجمه گوگل]من به دولت ما دستور داد تا کنترل صادرات به چین از محصولات با تکنولوژی بالا را آزاد کند
10. In the Khrushchevian spring some courageous artists and administrators attempted to liberalize the Stalinist-dominated official art world from within.
[ترجمه ترگمان]در بهار Khrushchevian برخی از هنرمندان و مدیران شجاعانه تلاش کردند که دنیای هنر رسمی Stalinist را از درون آزاد کنند
[ترجمه گوگل]در بهار خروشچوی، بعضی از هنرمندان و مدیران شجاع تلاش کردند که از دنیای هنر رسمی برجسته شده استالینیستی آزاد شوند
11. Should debunk is new latitudinarian carry out the 3 hypocritical sexes that liberalize greatly and fabulosity .
[ترجمه ترگمان]آیا debunk جدید می تواند سه زن ریاکار و hypocritical را که به شدت و fabulosity آزاد هستند را از بین ببرد؟
[ترجمه گوگل]باید اختراع کننده جدیدی باشد که از 3 جنس ریاکاری است که به شدت آزاد و افسانه ای را انجام می دهند
12. The essence of the innovation of the university system is to liberalize the productivity of knowledge.
[ترجمه ترگمان]اساس نوآوری سیستم دانشگاهی آزادسازی بهره وری دانش است
[ترجمه گوگل]ماهیت نوآوری نظام دانشگاهی، بهره وری دانش را آزاد می کند
13. Through the E - marketing makes the situation of recreation agriculture management to modernize, liberalize, internationalize gradually.
[ترجمه ترگمان]از طریق بازاریابی الکترونیکی وضعیت مدیریت بخش کشاورزی را برای مدرنیزه کردن، آزاد کردن و بین المللی کردن تدریجی ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]از طریق بازاریابی الکترونیکی باعث می شود وضعیت مدیریت کشاورزی تفریحی به تدریج نوسازی، آزاد سازی، بین المللی شدن شود
14. Another program making a difference, Pham said, is AGOA, the trade act that grants duty-free access to U. S. markets from African countries that liberalize their economies.
[ترجمه ترگمان]پام گفت که برنامه دیگری که تفاوتی ایجاد می کند، AGOA است که این اقدام تجاری است که به U اجازه دسترسی آزاد به U را می دهد اس بازارهای کشورهای آفریقایی که اقتصادشان را آزاد می کنند
[ترجمه گوگل]فام گفت، برنامه دیگری که AGOA است، AGOA است، که تجارت آزاد بدون دسترسی به بازار U S از کشورهای آفریقایی است که اقتصادشان را آزاد می کنند
15. Situation: avoids killing those who answer concussion WTO place to advocate is commerce liberalize.
[ترجمه ترگمان]وضعیت: از کشتن کسانی که به سازمان تجارت جهانی ضربه می زنند برای آزادسازی تجارت جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]وضعیت: اجتناب از کشتن کسانی است که موضع سازمان تجارت جهانی را برای دفاع از موانع پاسخ می دهند، تجارت آزاد سازی می شود