کلمه جو
صفحه اصلی

osteomyelitis


معنی : کورک استخوانی، التهاب موضعی و مخرب استخوان
معانی دیگر : (پزشکی) مغز استخوان تبسی، مغز استخوان افروختگی، التهاب مغز استخوان، طب کورک استخوانی

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) کورک استخوانی، التهاب موضعی و مخرب استخوان


استئومیلیت، کورک استخوانی، التهاب موضعی و مخرب استخوان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: inflammation of the bone or bone marrow, usu. caused by a pus-producing bacterium.

• inflammation of bone and bone marrow due to an infection

مترادف و متضاد

کورک استخوانی (اسم)
osteomyelitis

التهاب موضعی و مخرب استخوان (اسم)
osteomyelitis

جملات نمونه

1. Methods: We treated 8 cases with chronic osteomyelitis by free vascularized Greater omentum grafting.
[ترجمه ترگمان]روش ها: ما ۸ مورد با osteomyelitis مزمن با پیوند free vascularized بزرگ درمان کردیم
[ترجمه گوگل]روشها: ما 8 مورد با استئومیلیت مزمن را با تجویز عصاره بزرگ عصب مرکزی آزاد کردیم

2. His wife was confined to bed pyogenic osteomyelitis.
[ترجمه ترگمان]همسر او به bed pyogenic محدود شده بود
[ترجمه گوگل]همسرش به پوکی استخوان بستگی داشت

3. Treatment of Vertebral Osteomyelitis by Radical Debridement and Stabilization Using Titanium Mesh Cages.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن Vertebral Osteomyelitis توسط debridement Radical و تثبیت کننده با استفاده از Mesh Titanium cages
[ترجمه گوگل]درمان استئومیلیت استئوبلاست توسط ددریمرد رادیکال و تثبیت با استفاده از سلولهای تی سی سی

4. Osteomyelitis induced by Salmonella species was less common in the literature.
[ترجمه ترگمان]Osteomyelitis ناشی از سالمونلا در ادبیات کم تر متداول بود
[ترجمه گوگل]استئومیلیت ناشی از گونه های سالمونلا در ادبیات کمتر رایج بود

5. To osteomyelitis, diabetes, liver cirrhosis, cancer have the good curative effect.
[ترجمه ترگمان]دیابت، دیابت، سیروز جگر، سرطان تاثیر curative خوبی دارند
[ترجمه گوگل]به استئومیلیت، دیابت، سیروز کبد، سرطان دارای اثر معالج خوبی است

6. There were 14 cases hematogenous osteomyelitis and 53 cases of traumatic osteomyelitis.
[ترجمه ترگمان]۱۴ مورد hematogenous osteomyelitis و ۵۳ مورد بیماری ضربه مغزی وجود دارد
[ترجمه گوگل]14 مورد استئومیلیت هماتوژن و 53 مورد استئومیلیت تروماتیک داشتند

7. Other infections: otitis media, osteomyelitis, sepsis, peritonitis and post - operative infection, and so on.
[ترجمه ترگمان]عفونت های دیگر: otitis، osteomyelitis، sepsis، peritonitis، infection، و غیره
[ترجمه گوگل]سایر عفونت های اوتیسم، استئومیلیت، سپسیس، پریتونیت و عفونت پس از عمل و غیره

8. Frontal osteomyelitis induced by sinusitis is the most frequent clinical presentation.
[ترجمه ترگمان]osteomyelitis قدامی که از سینوزیت تامین می شود، شایع ترین معرفی بالینی است
[ترجمه گوگل]استئومیلیت مزمن ناشی از سینوزیت شایعترین بیماری بالینی است

9. Conclusion: These cases of Osteomyelitis all were primary chronic osteomyelitis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: این موارد از Osteomyelitis ها همگی osteomyelitis مزمن اولیه بودند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: این بیماران مبتلا به استئومیلیت بودند، اولین استئومیلیت مزمن مزمن بودند

10. The patient's osteomyelitis resolved completely and she had good bone fusion.
[ترجمه ترگمان]التهاب osteomyelitis بیمار کاملا حل شد و اون یه ترکیب استخوانی خوب داشت
[ترجمه گوگل]استئویمیلیت بیمار به طور کامل حل شد و او همجوشی استخوانی خوب داشت

11. There were 1 case bone grafting failure because of osteomyelitis and 2 cases aclusion.
[ترجمه ترگمان]به دلیل of و ۲ مورد aclusion، یک شکست پیوند استخوان وجود داشت
[ترجمه گوگل]1 مورد شکستگی پیوند استخوان به علت استئومیلیت و 2 مورد درگیری وجود داشت

12. Objective : To discuss the characteristics of the soft tissue change in patient with early acute osteomyelitis.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای بحث در مورد ویژگی های تغییر بافت نرم در بیمار با osteomyelitis حاد اولیه
[ترجمه گوگل]هدف: برای بحث در مورد ویژگی های تغییر بافت نرم در بیمار مبتلا به استئومیلیت حاد حاد

13. Langerhans cell histiocytosis of bone causes bone destruction and frequent bone reactions Hat mimic benign and malignant neoplasms as well as osteomyelitis.
[ترجمه ترگمان]histiocytosis سلولی Langerhans استخوان موجب تخریب استخوان و واکنش های مکرر استخوان به neoplasms خوش خیم و بدخیم (همچنین osteomyelitis)می شود
[ترجمه گوگل]Histiocytosis سلول لانگرهانس باعث از بین بردن استخوان و واکنش های مکرر استخوان می شود کلاه خفیف و نئوپلاسم بدخیم و همچنین استئومیلیت

14. Pott's puffy tumor is defined as scalp swelling due to subperiosteal abscess resulting from osteomyelitis of the frontal bone secondary to bacterial sinusitis.
[ترجمه ترگمان]؟ تومور puffy به علت to abscess که ناشی از انقباض استخوان قدامی مغز استخوان قدامی به سینوزیت است، به عنوان ورم سر تعریف می شود
[ترجمه گوگل]تومور پوسته پات به علت آبسه زیرپریستئال ناشی از استئومیلیت در استخوان ثانویه به سینوزیت باکتری تعلق دارد

پیشنهاد کاربران

osteomyelitis ( اَرتاپزشکی )
واژه مصوب: عفونت استخوان
تعریف: التهاب استخوان و مغز استخوان و ضریع استخوان براثر عواملی مانند باکتری و قارچ و ویروس


کلمات دیگر: