1. She regaled the guests with the best dishes she could offer.
[ترجمه ترگمان]به میهمانان خوش آمد گفت که بهترین غذاها ممکن است پیشنهاد کند
[ترجمه گوگل]او مهمانان را با بهترین غذاهای که می توانست ارائه دهد، مجذوب کرد
2. She regaled us with an account of her school-days.
[ترجمه ترگمان]به خاطر روزه ای مدرسه اش به ما لطف کرده بود
[ترجمه گوگل]او ما را با یک حساب کاربری از روزهای مدرسه یاری کرد
3. The sailor regaled us all night with stories of his adventures.
[ترجمه ترگمان]ملوان تمام شب را برای ما تعریف کرد
[ترجمه گوگل]ملوان ما تمام شب را با داستان های ماجراهای خود به ما تحمیل کرد
4. She regaled us with tales of her wild youth.
[ترجمه ترگمان]داستان های دوران جوانی او را به ما یاد می داد
[ترجمه گوگل]او با داستان های جوانان وحشی خود ما را سرزنش کرد
5. The teacher regaled the children with some fairy tales.
[ترجمه ترگمان]معلم با بعضی از قصه های پریان، بچه ها را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]معلم با برخی از افسانه ها کودکان را تربیت کرد
6. He regaled us with tales of his days as a jazz pianist.
[ترجمه ترگمان]از روزه ای خود به عنوان یک پیانیست حرفه ای به ما تعارف کرد
[ترجمه گوگل]او با داستان های روزهای خود را به عنوان یک پیانیست جاز جشن گرفت
7. They are regaling on cream cakes.
[ترجمه ترگمان]اونا دارن از کیک های خامه ای پذیرایی می کنن
[ترجمه گوگل]آنها بر روی کیک های خنثی هستند
8. He regaled us with some jokes.
[ترجمه ترگمان]با چند تا لطیفه به ما گفت
[ترجمه گوگل]او با بعضی از جوک های ما را سرزنش کرد
9. We regaled ourselves on caviar and champagne.
[ترجمه ترگمان]شام پانی و شامپاین می خوریم
[ترجمه گوگل]ما خودمان را در خاویار و شامپاین رژیم گرفتیم
10. Bailey regaled the customers with tales of our exploits.
[ترجمه ترگمان]بیلی با داستان هایی درباره شاهکارهای ما دوست داشت
[ترجمه گوگل]بیلی مشتریان را با داستان های سوء استفاده های ما سرقت کرد
11. She was regaling us with tales of her youth.
[ترجمه ترگمان]او را با داستان هایی از جوانی اش پذیرایی می کرد
[ترجمه گوگل]او با داستان های جوانانش ما را مجازات کرد
12. He was constantly regaled with tales of woe.
[ترجمه ترگمان]پیوسته داستان هایی از غم و اندوه را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم با داستان های وحشت زده شد
13. Today the Fothergill Fountain can be seen regaling the first president's achievements.
[ترجمه ترگمان]امروزه این چشمه Fothergill می تواند به عنوان اولین دستاوردهای رئیس جمهور دیده شود
[ترجمه گوگل]امروز چشمه Fothergill را می توان شاهد موفقیت های نخستین رئیس جمهور دانست
14. From there he would descend and regale visitors with his anecdotes, causing queues to form far down the drive.
[ترجمه ترگمان]از آنجا با anecdotes پایین می رفت و regale را با anecdotes می نوشت، و باعث می شد که صف ها از راه دور تشکیل شود
[ترجمه گوگل]از آنجا، او می توانست با بازدیدکنندگان خود، بازدیدکنندگان را به سمت خود جلب کند و باعث ایجاد صف در پایین رانندگی شود
15. Charles found the Stage Doorman, who was already regaling a little circle of cast with what he had seen.
[ترجمه ترگمان]شارل در آن جا نگهبان را پیدا کرد، کسی که از همان جا با چیزهایی که دیده بود دور شده بود
[ترجمه گوگل]چارلز دستگیره صحنه را پیدا کرد، که قبلا دایره کوچکی از بازیگران را با آنچه که دیده بود، سرزنش می کرد