1. a penny for your thoughts
فکرت را با من درمیان بگذار،بگو به چه چیز فکر می کنی
2. a penny saved is a penny earned
هر یک شاهی که صرفه جویی شود مانند یک شاهی است که کسب شده است،صرفه جویی پول را زیاد می کند
3. not a penny
نه حتی یک شاهی
4. a pretty penny
(عامیانه) مبلغ هنگفت
5. turn an honest penny
با شرافتمندی امرار معاش کردن
6. he doesn't have a penny to his name
او یک شاهی هم ندارد.
7. to work hard for every penny
برای هر شاهی جان کندن
8. the landlord was screwing the last penny from his tenants
صاحبخانه تا شاهی آخر را از مستاجرها درمی کشید.
9. first, i am tired today; two, i don't even have a penny
اولا من امروز خسته ام،دوما حتی یک شاهی پول ندارم.
10. the honest man who paid back his debts to the last penny
مرد امینی که قرض های خود را تا شاهی آخر پس داد
11. the court enjoined that he (must) pay his wife's alimony to the last penny
دادگاه حکم صادر کرد که باید تا دینار آخر نفقه ی زنش را بدهد.
12. A penny saved is a penny gained.
[ترجمه ترگمان]یک پنی که پس انداز کرده بود، یک پنی بود
[ترجمه گوگل]یک پنی ذخیره شده، یک پنی است که به دست آورده است
13. The unrighteous penny corrupts the righteous pound.
[ترجمه ترگمان]اون پنی رو فاسد می کنه و حق righteous رو به فساد می بره
[ترجمه گوگل]پنی غیر متعارف پوند صالح را فاسد می کند
14. In for a penny, in for a pound.
[ترجمه ترگمان]یک پنی هم برای یک پوند
[ترجمه گوگل]برای یک پنی، برای یک پوند
15. A friend in court is better than a penny in purse.
[ترجمه ترگمان]دوستی در دربار بهتر از یک پنی در کیف است
[ترجمه گوگل]یک دوست در دادگاه بهتر از یک پنی در کیف پول است
16. Who will not keep a penny, shall never have many.
[ترجمه ترگمان]که حتی یک پنی هم نگه نخواهد داشت، هرگز زیاد نخواهد ماند
[ترجمه گوگل]چه کسی یک پنی را حفظ نخواهد کرد
17. A penny soul never came to twopence.
[ترجمه ترگمان]یک جان یک پنی هیچ وقت به دو پنس نمی خورد
[ترجمه گوگل]روح پنی هرگز به دوازده گانه رسید
18. He who will not keep a penny shall never have money.
[ترجمه ترگمان]او که حتی یک پنی هم نخواهد ماند هرگز پول نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]کسی که یک سکه را حفظ نکند هیچ پولی ندارد