کلمه جو
صفحه اصلی

redintegrate


معنی : تجدید کردن، دوباره درست کردن، دوباره بر قرار کردن، دوباره یکی شدن
معانی دیگر : دوباره برقرار یا کامل کردن (رجوع شود به: integrate بعلاوه ی re-)، تجدید شونده، دوباره مستقر شونده

انگلیسی به فارسی

تجدید شونده، دوباره مستقر شونده، دوباره درست کردن، دوباره بر قرار کردن، تجدید کردن، دوباره یکی شدن


مترادف و متضاد

تجدید کردن (فعل)
furbish, renew, redintegrate, renovate, re-edify

دوباره درست کردن (فعل)
redintegrate

دوباره برقرار کردن (فعل)
reinstate, redintegrate

دوباره یکی شدن (فعل)
redintegrate


کلمات دیگر: