1. Intriguingly, when I say their music sounds melancholic, Glyn starts jumping up and down with approval.
[ترجمه ترگمان](Intriguingly)، هنگامی که می گویم موسیقی آن ها سودا زده به نظر می رسد، (گلین)شروع به بالا زدن و پایین پریدن می کند
[ترجمه گوگل]جالب توجه است، هنگامی که می گویم موسیقی آنها ملانکولی است، گلیان با تایید به بالا و پایین می رود
2. I mean, would a melancholic woman order everyone to leave her?
[ترجمه ترگمان]منظورم اینه که، یه زن افسرده میخواد همه رو ول کنه که ترکش کنه؟
[ترجمه گوگل]منظورم این است، آیا زن مینوشولی دستور داد همه را ترک کند؟
3. He seemed burdened with melancholic thoughts and dark visions as he wrestled with his pursuing demons.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در حالی که با شیاطینی که از تعقیب شیاطین در حال تعقیب شیاطین بودند، او را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید با افکار مین هوولی و دیدگاه های تاریک به نظر می رسید با مبارزات شیاطین او درگیر بود
4. She was taciturn and almost melancholic; her parents had raised her on stories of hardship.
[ترجمه ترگمان]او مردی کم حرف و تقریبا افسرده بود؛ پدر و مادرش او را به سختی بزرگ کرده بودند
[ترجمه گوگل]او تیزهوش و تقریبا ملانخولی بود؛ پدر و مادرش او را در داستان های سخت مطرح کرده بودند
5. The melancholic king and his lustful comic consort are out of love, but not so Peter and Emilia.
[ترجمه ترگمان]افسرده و افسرده پادشاه و شوهر شهوانی او از عشق خارج می شوند، اما نه به این خاطر که پیتر و امیل یا
[ترجمه گوگل]پادشاه ملانکولی و همدلی کمدی شادکامی از عشق، اما نه پیتر و امیلیا
6. She's in a slightly melancholic and therefore honest mood Jeremy Which is why we have to round it up now.
[ترجمه ترگمان]او در حال چرت زدن به جرمی است و به خاطر همین، ما باید همین الان آن را دور بزنیم
[ترجمه گوگل]او در یک لحظه ملایم و ملایم و خالصانه جرمی است که به همین دلیل است که ما باید از آن دور شویم
7. What, then, is a melancholic with a sweet tooth to do?
[ترجمه ترگمان]پس چه چیزی، یک سودا زده با یک دندان شیرین است؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی پس از آن، ملانکولی با دندان شیرین انجام می شود؟
8. A absurd tragedy accompany a melancholic song by the Tiger Lillies.
[ترجمه ترگمان]یک تراژدی مضحک، یک تصنیف melancholic را با \"ببر Lillies\" همراه دارد
[ترجمه گوگل]یک تراژدی پوچ همراه با آهنگ مینوچولی توسط ببر Lillies همراه است
9. Some visual experiences were so hauntingly beautiful melancholic and a sense of nostalgia.
[ترجمه ترگمان]بعضی از تجربه های بصری آن قدر hauntingly سودا زده و حس وطن پرستی داشتند
[ترجمه گوگل]بعضی از تجربیات بصری، ملودی زیبا و حس نوستالژی بودند
10. The night was as melancholic as his mood.
[ترجمه ترگمان]شب به همان اندازه افسرده و افسرده بود
[ترجمه گوگل]شب به عنوان خلق و خوی او به عنوان ملانکولی بود
11. The dark shadows on the canvas sings a melancholic tune that the aged, weighty eyes tell, and we find ourselves trapped in the spell of this theatricality.
[ترجمه ترگمان]سایه های تیره روی پرده، آهنگی دارند که با چشمان درشت و سنگین آن را به هم می زنند، و ما خود را در افسون این نمایش، به دام انداخته اند
[ترجمه گوگل]سایه های تاریک بر روی بوم، یک لحن ملانکولی را به گوش می رساند که چشمان قدیم و چشمگیر آن را می گویند، و ما خودمان را در طلسم این تئاتری قرار می گیریم
12. Don't be disturbed or melancholic over matters . Your tolerance will lead to future stability and happiness.
[ترجمه ترگمان]در مورد مسائل مضطرب و مضطرب نباشید تحمل شما به ثبات و خوشبختی آینده منتهی خواهد شد
[ترجمه گوگل]نگران نباشید و یا مشکلی در مورد مسائل باشد تحمل شما به ثبات و شادی در آینده منجر خواهد شد
13. Because melancholic people really listen to others.
[ترجمه ترگمان]چون سودا زده واقعا به دیگران گوش می دهد
[ترجمه گوگل]از آنجا که مردم ملانکولی واقعا به دیگران گوش می دهند
14. They conceive melancholic and heroic music with German lyrics by the mystic and ancient themes.
[ترجمه ترگمان]آن ها این موسیقی حماسی و حماسی را با مضامین عرفانی و باستانی در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها موسیقی ملانولی و قهرمانانه را با اشعار آلمانی توسط تم های عرفانی و باستانی درک می کنند
15. Nair, Supriya. "Melancholic Women: The Intellectual Hysteric(s) in Nervous Conditions. " Research in African Literatures. pp. 130-13
[ترجمه ترگمان]nair، Supriya (melancholic): مرکز پرورش ذهنی (ها)در شرایط عصبی، تحقیقات در Literatures آفریقایی صفحات ۱۳۰
[ترجمه گوگل]نایر، سوپریا زنان ملانخولی: هیستریکهای فکری در شرایط عصبی 'تحقیق در ادبیات آفریقایی ص 130-13