1. Let him disenslave himself from the pelf of the world.
[ترجمه ترگمان]بگذارید خودش را از دنیا پاک کند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید او خود را از دودمان جهان دور کند
2. This escapist pelf has very little to say about the real world, much less American society.
[ترجمه ترگمان]این escapist escapist برای گفتن در مورد دنیای واقعی بسیار کم است، جامعه بسیار کم تر آمریکایی
[ترجمه گوگل]این پرف فرانسوی در مورد دنیای واقعی، بسیار کمتر از جامعه آمریکایی، بسیار کم است
3. After plundering enough pelf, he took a train bound for the border.
[ترجمه ترگمان]پس از غارت به اندازه کافی، قطاری را به طرف مرز برد
[ترجمه گوگل]پس از غارت به اندازه کافی پله، او قطار را به سمت مرز برد
4. Thanks pelf for the translation into Malay. . .
[ترجمه ترگمان]از ترجمه ترجمه به مالزیایی تشکر کردم
[ترجمه گوگل]با تشکر از شما برای ترجمه به مالایی
5. Other households had found her too talkative and too opinionated, forever giving pelf mysterious airs.
[ترجمه ترگمان]خانواده های دیگر هم او را بیش از حد پرحرف یافته بودند
[ترجمه گوگل]دیگر خانوارها او را بیش از حد سخاوتمندانه و بسیار احمقانه پیدا کرده اند، برای همیشه ارائه پله افسانه مرموز