کلمه جو
صفحه اصلی

libertine


معنی : باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، فاسق، افسار گسیخته، هرزه
معانی دیگر : (روم باستان) برده ی آزاد شده

انگلیسی به فارسی

هرزه، افسار گسیخته، کسی که پابند مذهب نیست، بادهگسار وعیاش، غلام آزاد شده


آزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who acts without moral restraint or conscience, esp. in sexual behavior.
مترادف: debaucher, profligate, rake, wanton
مشابه: casanova, Casanova, decadent, hedonist, lecher, Lothario, philanderer

- The pirates were known to be libertines.
[ترجمه ترگمان] دزدان دریایی شناخته می شدند که libertines
[ترجمه گوگل] دزدان دریایی شناخته شده بودند که آزادیخواه بودند
صفت ( adjective )
• : تعریف: acting without restraint; dissolute; amoral.
مترادف: dissolute, licentious, profligate, rakish, wanton
متضاد: moral, strait-laced
مشابه: amoral, debauched, immoral, lecherous, lewd, loose, promiscuous, wild

- The behavior of the hippies was considered libertine by members of the community.
[ترجمه ترگمان] رفتار هیپی ها توسط اعضای جامعه هرزه تلقی می شد
[ترجمه گوگل] رفتار هوپی توسط اعضاء جامعه محاصره می شد

• person who lacks moral restraint, immoral person, lecherous person
a libertine is a person who is immoral and unscrupulous in their sexual activities; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

باده گسار و عیاش (اسم)
libertine

زانی (اسم)
libertine, profligate

کسیکه پابند مذهب نیست (اسم)
libertine

غلام ازاد شده (اسم)
libertine

فاسق (اسم)
lover, paramour, debauchee, goat, lecher, libertine, leman

افسار گسیخته (صفت)
libertine

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

جملات نمونه

1. Although he is quite a libertine with the women, this particular President, I understand.
[ترجمه ترگمان]هر چند او مردی بی بندوبار با زنان و این رئیس جمهور خاص است، من درک می کنم
[ترجمه گوگل]اگرچه او کاملا زننده است، من این رئیس جمهور خاص را درک می کنم

2. But the libertine who turned to religion in maturity seemed to get undue credit.
[ترجمه ترگمان]اما مردی که در سن بلوغ به مذهب گرایش یافته بود به نظر می رسید که اعتبار و اعتبار زیادی به دست آورده است
[ترجمه گوگل]اما آزادیخواهانی که به بلوغ به مذهب تبدیل شده اند به نظر می رسید اعتبار نامناسب را دریافت کنند

3. For if a libertine knows he can indulge himself with impunity, he will throw all cautions to the winds.
[ترجمه ترگمان]زیرا اگر یک هرزه می داند که او می تواند خود را به کیفر برساند همه cautions را به باد خواهد کشاند
[ترجمه گوگل]زیرا اگر یک فریبکار می داند که می تواند خود را بدون مجازات تحسین کند، همه احتیاط را به باد می اندازد

4. The true obsessional or libertine has to accomplish them at a set hour.
[ترجمه ترگمان]The یا libertine حقیقی باید آن ها را در یک ساعت معین انجام دهد
[ترجمه گوگل]حجاب و عفاف واقعی باید آنها را در یک ساعت تعیین شده انجام دهد

5. The transition from libertine to prig was so complete.
[ترجمه ترگمان]گذار از هرزه و هرزه به prig تا این حد کامل بود
[ترجمه گوگل]انتقال از لیبرتی به پریگ بسیار کامل بود

6. I believe John is not a libertine any more.
[ترجمه ترگمان]به عقیده من جان دیگر افسار گسیخته و افسار گسیخته نیست
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که جان بیشتر از هر کس دیگری نیست

7. Take one step away from those laws and you become a lecher, a libertine, an assassin.
[ترجمه ترگمان]یک قدم از آن قوانین خارج شوید و شما یک آدم وحشی، هرزه و یک آدمکش شوید
[ترجمه گوگل]یک قدم جلوتر از این قوانین باشید و شما تبدیل به یک قاتل، یک قاتل، یک قاتل می شوید

8. Bellini had begun the job by painting “The Feast of the Gods” for the libertine duke, who wanted the best artists in Italy to paint canvases on themes of classical drunken revels.
[ترجمه ترگمان]Bellini کارش را با نقاشی \"عید خدایان\" برای دوک libertine آغاز کرده بود، که می خواست بهترین هنرمندان ایتالیا را نقاشی کند تا بوم نقاشی را بر روی موضوعات of مستانه نقاشی کند
[ترجمه گوگل]Bellini این کار را با نقاشی 'جشن خدایان' برای دوک کشیش آغاز کرده است، که می خواست بهترین هنرمندان ایتالیا را به نقاشی های نقاشی در زمینه تمدن های مستی کلاسیک بکشاند

9. I lost Ruth and gained an undeserved reputation as a potential libertine.
[ترجمه ترگمان]من روت را از دست دادم و به عنوان یک هرزه بالقوه شهرت زیادی به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من روفت را از دست دادم و اعتبار نامطلوب را به عنوان یک توطئه احتمالی بدست آوردم

10. A man without an address is a vagabond; a man with two addresses a libertine.
[ترجمه ترگمان]مردی بدون نشانی، ولگرد است؛ مردی با دو نفر، یک افسار گسیخته
[ترجمه گوگل]یک مرد بدون آدرس، یک سرقت است؛ یک مرد با دو آدرس یک زندانی آزاد

11. The wickedness of a loose or profane author is more atrocious than that of the giddy libertine, or drunken ravisher, not only because it extends its effects wider.
[ترجمه ترگمان]پلیدی یک نویسنده سست یا کفر آمیز more از آن است که libertine سرکش و یا ravisher مست، نه تنها به این خاطر که تاثیرات خود را وسیع تر می کند
[ترجمه گوگل]بدرفتاری از یک نویسنده شوم و یا ناخوشایند، نه تنها به خاطر آنکه عواطفش را گستردهتر می کند، بلکه از کارکنان جادوگر و یا ناتوان، بسیار بدتر است

12. A man without an address is a vagaband, a man with two addresses is a libertine.
[ترجمه ترگمان]مردی بدون نشانی موسوم به vagaband، مردی با دو نفر، افسار گسیخته، هرزه است
[ترجمه گوگل]یک مرد بدون آدرس یک دروغگو است، مردی با دو آدرس یک زندانی آزاد است


کلمات دیگر: