کلمه جو
صفحه اصلی

medley


معنی : زد و خورد، اختلاط، قطعه موسیقی مختلط، مختلط، رنگارنگ، امیخته
معانی دیگر : آمیزه ی جور واجور، مخلوط چیزهای ناجور، آش شله قلمکار

انگلیسی به فارسی

امیخته، اختلاط، مختلط، رنگارنگ، زد وخورد، (موسیقی)قطعه موسیقی مختلط


خرگوش، زد و خورد، اختلاط، قطعه موسیقی مختلط، مختلط، امیخته، رنگارنگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: medleys
(1) تعریف: a musical composition or arrangement consisting of melodies or themes from various other pieces of music.
مترادف: olio, potpourri
مشابه: miscellany, pastiche

- The chorus sang a medley composed of American folk tunes.
[ترجمه ترگمان] همسرایی با آهنگ هایی متشکل از آهنگ های محلی آمریکایی آواز خواند
[ترجمه گوگل] کور آواز خوشی را که از آهنگ های محلی آمریکایی ساخته شده است خواند

(2) تعریف: a mixture of a variety of elements; assortment.
مترادف: assortment, potpourri, salmagundi
مشابه: conglomeration, farrago, gallimaufry, goulash, hodgepodge, m�lange, miscellany, mixture, mosaic, motley, olio, omnium-gatherum, patchwork, variety

- The chef used a medley of vegetables in the soup.
[ترجمه ترگمان] آشپز از یک medley سبزیجات در سوپ استفاده کرد
[ترجمه گوگل] آشپز از سبزیجات سبزیجات در سوپ استفاده کرد

(3) تعریف: see medley relay.

• musical composition which is comprised of a number of separate melodies from other musical pieces; mixture, potpourri, jumble
mixed, blended, jumbled (archaic)
a medley is also a collection of different tunes or songs that are played one after the other as a single piece of music.
a medley of different things is a mixture of them, especially one that produces an odd or interesting effect.
a medley is also a swimming race in which the four main swimming strokes must be used one after the other.

مترادف و متضاد

زد و خورد (اسم)
battle, fight, combat, warfare, skirmish, medley, fracas, tilt, set-to

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

قطعه موسیقی مختلط (اسم)
medley

مختلط (صفت)
complex, medley, mixed, coeducational, motley, farraginous

رنگارنگ (صفت)
medley, piebald, motley, colorful, multicolored, varied, kaleidoscopic, pied, particolored, omnifarious, versicolor, versicolored, versicolour, versicoloured, particoloured, polychromatic, polychrome, technicolor

امیخته (صفت)
medley, mixed, motley

miscellany


Synonyms: assortment, brew, collection, combo, composition, confusion, conglomeration, farrago, hodgepodge, jumble, mélange, melee, mingling, mishmash, mixed bag, mixture, pasticcio, pastiche, patchwork, potpourri, salmagundi, variety


Antonyms: loneness, singularity


جملات نمونه

1. The menu described the dessert as 'a medley of exotic fruits'.
[ترجمه فاریا جنیدی] این دسر در منو به عنوان مخلوطی از میوه های متنوع توصیف ده است
[ترجمه ترگمان]غذا این دسر را به عنوان معجونی از میوه های عجیب و غریب توصیف کرد
[ترجمه گوگل]منوی دسر به عنوان «زد و خورد از میوه عجیب و غریب 'توصیف کرد

2. The building was a medley of styles from different periods.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ترکیبی از سبک های مختلف از دوره های مختلف بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان از چندین دوره از سبکهای مختلفی تشکیل شده است

3. He played a medley of Beatles songs.
[ترجمه شعله قاهری] او مدلی_ترکیب چند آهنگ_از بیتلز را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]آهنگ هایی از بیتلز را پخش کرد
[ترجمه گوگل]او یک جفت آهنگ بیتلز را بازی کرد

4. She swam the 400 metres medley ten seconds slower than she did in 1980.
[ترجمه ترگمان]او حدود ۴۰۰ متر پایین تر از آنچه در سال ۱۹۸۰ انجام داد شنا کرد
[ترجمه گوگل]او 400 متر دراز کشید و ده ثانیه کوتاه تر از سال 1980 بود

5. Japan won the Men's 200 metres Individual Medley.
[ترجمه ترگمان]ژاپن ۲۰۰ متر انفرادی مردان را برد
[ترجمه گوگل]ژاپن 200 متری مردانه هند را برد

6. Unseen in all this great medley of hidden activity the verderers were riding.
[ترجمه ترگمان]بی آنکه همه این قطعات عظیم فعالیت پنهانی را بی آنکه دیده شود، دیده بود
[ترجمه گوگل]در همه این غول های بزرگ از فعالیت های پنهانی غرق شد، خونرگران سوار شدند

7. Let me present a medley of these edifying yarns.
[ترجمه ترگمان]بگذارید مجموعه ای از این yarns فریبنده را تقدیم کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید من یک مزرعه ای از این نخ های نوظهور را ارائه دهم

8. The result was a sweaty medley, harsh and brittle on the surface, but cheesy and rotten underneath.
[ترجمه ترگمان]نتیجه، معجونی بود عرق کرده، زمخت و شکننده روی سطح، اما قشنگ و بی ارزش در زیر آن
[ترجمه گوگل]نتیجه یک حیله عرق، سخت و شکننده بر روی سطح بود، اما پنیر و فاسد در زیر

9. This passes a medley of buildings before commencing a steady climb, fringed by trees, to Twisleton Hall, a farm.
[ترجمه ترگمان]این کار ترکیبی از ساختمان ها را پیش از شروع یک صعود یکنواخت بر روی حاشیه درختان، به Twisleton هال، یک مزرعه، عبور می دهد
[ترجمه گوگل]قبل از شروع صعود دائمی، حاشیه ای درختان، به مزرعه Twisleton Hall، یک مزرعه از ساختمان ها عبور می کند

10. He was fourth in the 400 individual medley in 5 21 and he recorded 5 20 in the 100 freestyle.
[ترجمه ترگمان]وی در روز ۵ ۲۱ مه در حدود ۴۰۰ نفر بود و در ۱۰۰ متر شنای آزاد، ۵ نفر را ثبت کرد
[ترجمه گوگل]او در چهاردهمین بار در چهاردهمین بار در چهاردهمین بار در چهاردهمین بازی، چهارمین بار در 100 بازی آزاد ثبت شد

11. Sometimes they pipe out a medley, filling the woods with a cacophony of avian lechery.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات آن ها به هم پرخاش می کنند و بیشه ها را با a از هرزگی avian پر می کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آنها یک خرگوش را پر می کنند، پر از جنگل ها با یک قاچاقچی پرنده های پرنده

12. A vegetable medley of sliced carrots, celery, and cucumber is a popular appetizer in the States.
[ترجمه ترگمان]یک مخلوط سبزی از هویج، کرفس، و خیار یک اشتها مشهور در ایالات است
[ترجمه گوگل]جوجه گیاهی از هویج، کرفس، خیار و نخود فرنگی محبوب در ایالات است

13. What do you mean by individual medley?
[ترجمه ترگمان]منظورت از medley فردی چیست؟
[ترجمه گوگل]منظور شما چیست؟

14. Today's sports meeting doesn't seem to include medley relay swimming.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که گردهمایی ورزشی امروز شامل شنای ترکیبی باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جلسه ورزشی امروز، شامل شنا کردن رول دفاعی نیست

پیشنهاد کاربران

هم خوانی ، هم خوانندگی

خوانندگی چندنفره/چندنفری/چندتایی

جوشیده

ترکیبی از = A medley of
na collection containing a variety of sorts of things
Against high heat they develop a medley of flavors and textures: crunchy leaves that shatter in a single bite, only to reveal a tender interior.

موز یکی که از میکس چند آهنگ تشکیل شده

مخلوط چیز های جور و واجور ، آش شله قلمکار.


کلمات دیگر: