کلمه جو
صفحه اصلی

medicinal


معنی : شفاء بخش، طبی، دارویی
معانی دیگر : درمانی، وابسته به دوا و درمان، شفا بخش

انگلیسی به فارسی

دارویی، شفا بخش


دارویی، طبی، شفاء بخش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: medicinally (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or having healing powers; curative.

- These plants have valuable medicinal properties.
[ترجمه ترگمان] این گیاهان خواص دارویی ارزشمندی دارند
[ترجمه گوگل] این گیاهان دارای خواص دارویی با ارزش هستند
- They use these herbs for medicinal purposes.
[ترجمه ترگمان] آن ها از این گیاهان برای مصارف دارویی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل] آنها از این گیاهان برای اهداف دارویی استفاده می کنند

• medicative; having curative properties; of or pertaining to medicine
medicinal substances are used to treat and cure illness.

مترادف و متضاد

شفاء بخش (صفت)
curative, medicinal

طبی (صفت)
medicinal, medic, medical, officinal

دارویی (صفت)
medicinal, medic, medical, pharmaceutical, pharmaceutic

جملات نمونه

1. medicinal herbs
گیاهان دارویی

2. she still believes in medicinal herbs
او هنوز هم به داروهای گیاهی اعتقاد دارد.

3. Clearing one's conscience is medicinal for the soul.
[ترجمه ترگمان]پاک کردن وجدان یک گیاه دارویی برای روح است
[ترجمه گوگل]پاک کردن وجدان از نظر روحی دارویی است

4. Treatment with medicinal herb is attended with good results.
[ترجمه ترگمان]درمان با گیاهان دارویی به نتایج خوبی رسیدگی می شود
[ترجمه گوگل]درمان با گیاه دارویی با نتایج خوبی همراه است

5. Cannabis has been used for medicinal purposes since antiquity.
[ترجمه ترگمان]Cannabis از عهد باستان برای مصارف پزشکی به کار رفته است
[ترجمه گوگل]کنبایس از زمان قدیم برای اهداف دارویی استفاده شده است

6. Garlic is believed to have medicinal properties .
[ترجمه ترگمان]سیر معتقدند که سیر دارای خواص دارویی است
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که سیر دارای خواص دارویی است

7. She learned how to identify medicinal herbs from a traditional Chinese doctor.
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفت چگونه گیاهان دارویی را از یک پزشک سنتی چینی شناسایی کند
[ترجمه گوگل]او آموخته است که چگونه گیاهان دارویی را از یک دکتر سنتی چینی شناسایی کند

8. The drug can be sold for medicinal purposes only.
[ترجمه ترگمان]این دارو فقط می تواند برای مصارف دارویی به فروش برسد
[ترجمه گوگل]این دارو فقط برای مقاصد پزشکی قابل فروش است

9. It is said that the spring water has medicinal properties.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که آب چشمه دارای خواص دارویی است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که آب بهار دارای خواص دارویی است

10. They removed royal jelly for medicinal use.
[ترجمه ترگمان]آن ها ژله سلطنتی را برای مصارف دارویی بردند
[ترجمه گوگل]آنها ژله سلول را برای استفاده دارویی حذف کردند

11. Marihuana has been used for medicinal purposes since antiquity.
[ترجمه ترگمان]marihuana از عهد باستان برای مصارف پزشکی به کار رفته است
[ترجمه گوگل]ماری هوانا از زمان قدیم برای اهداف دارویی استفاده شده است

12. Succuss the medicinal liquid evenly before drinking.
[ترجمه ترگمان]داروهای پزشکی را قبل از نوشیدن مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]Succuss مایع دارویی به طور مساوی قبل از نوشیدن

13. He also had an invincible faith in the medicinal virtues of garlic.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک ایمان شکست ناپذیر در بوی دارویی سیر داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین دارای ایمان بیقراری به مزایای دارویی سیر بود

14. I keep a bottle of brandy purely for medicinal purposes.
[ترجمه ترگمان]من یک بطری براندی برای مقاصد پزشکی نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من بطری برندی را صرفا برای اهداف دارویی نگه دارم

medicinal herbs

گیاهان دارویی


پیشنهاد کاربران

Water was reserved for drinking or medicinal uses
Oxford Dictionary@


کلمات دیگر: