کلمه جو
صفحه اصلی

orientalist


معنی : مستشرق، خاور شناس
معانی دیگر : خاور شناس، مستشرق

انگلیسی به فارسی

خاور شناس، مستشرق


شرقشناس، مستشرق، خاور شناس


انگلیسی به انگلیسی

• one who studies asia or the far east

مترادف و متضاد

مستشرق (اسم)
orientalist

خاور شناس (اسم)
orientalist

جملات نمونه

1. On the other, she is trapped within an Orientalist discourse she cannot escape.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر او در an Orientalist گیر افتاده است که نمی تواند از آن فرار کند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، او در یک گفتمان شرق شناسی که او نمیتواند فرار کند به دام افتاده است

2. If I am really a Orientalist or racist, the administrator already kick me out.
[ترجمه ترگمان]اگر واقعا یک شرق شناس یا نژاد پرست هستم، این مدیر قبلا مرا آزاد کرده است
[ترجمه گوگل]اگر من واقعا شرقشناس یا نژادپرست هستم، مدیر پیش از این مرا بیرون رانده است

3. David Hwang subverts Orientalist in the Western cultures through the artistic image of Gallimard.
[ترجمه ترگمان]دیوید هوانگ subverts در فرهنگ های غربی از طریق تصویر هنری of
[ترجمه گوگل]دیوید هوانگ از طریق تصویر هنری Gallimard شرقشناسان را در فرهنگ های غربی سوق می دهد

4. Great, this proofs that you are an Orientalist and racist.
[ترجمه ترگمان]عالیه، این مدارکی هست که شما an و نژاد پرست هستین
[ترجمه گوگل]عالی است، این ثابت می کند که شما شرقشناس و نژادپرست هستید

5. Based on Faucault's "discourse", Edward W. Said defines orientalist as "orientalism discourse"and queries its legitimacy, which is the very core of his thought of orientalism.
[ترجمه ترگمان]براساس گفتمان \"Faucault\"، ادوارد دبلیو سید orientalist را به عنوان \"گفتمان orientalism\" تعریف می کند و حقانیت آن را پرس و جو می کند، که هسته اصلی تفکر او در مورد orientalism است
[ترجمه گوگل]براساس گفتمان فاووت، ادوارد و سعید، شرقشناس را به عنوان 'گفتمان شرق شناسی' تعریف می کند و مشروعیتش را مطرح می کند، که هسته اصلی تفکر او درباره شرق شناسی است

6. Stylistically, I looked toward the 19th-century Orientalist painters for their meticulous and beautifully designed images of life in the desert.
[ترجمه ترگمان]Stylistically، من به نقاشان Orientalist قرن نوزدهم برای تصاویر دقیق و زیبا از زندگی در صحرا نگاه کردم
[ترجمه گوگل]به لحاظ سبک شناختی، به نقاشان شرق شناسی قرن نوزدهم نگاه کردم تا تصاویر شگفت انگیز و زیبایی طراحی شده از زندگی در صحرا

7. Then I read the opinion of one scholar whose reputation towered among Orientalists.
[ترجمه ترگمان]بعد من عقیده یک دانشمند را خواندم که شهرتش در میان Orientalists قرار داشت
[ترجمه گوگل]سپس من نظر یک محقق را که اعتبار آن در بین شرق شناسان است، خواند

8. So all of these questions are then posed by Said's sense of the relationship between truth and value in the history of Orientalist scholarship Now where is he coming from?
[ترجمه ترگمان]بنابراین همه این سوال ها توسط مفهوم سعید از رابطه بین حقیقت و ارزش در تاریخ بورس تحصیلی که از کجا می آید مطرح می شود؟
[ترجمه گوگل]پس از این همه این سؤالات پس از سعید حس ارتباط بین حقیقت و ارزش در تاریخ دانش پژوهان شرق شناسی مطرح می شود در حال حاضر از کجا می آید؟

9. He was quite popular both as a portrait painter and an Orientalist.
[ترجمه ترگمان]او هم به عنوان یک نقاش پرتره و هم یک شرق شناس، محبوب بود
[ترجمه گوگل]او بسیار به عنوان یک نقاش پرتره و یک شرق شناس شناخته شد

10. In acknowledging this "astonishing event of human history" this French Orientalist, was in fact acknowledging the miraculous nature of the Qur'an.
[ترجمه ترگمان]در تایید این واقعه حیرت انگیز تاریخ بشر، این Orientalist فرانسوی، در حقیقت ماهیت اعجاز قرآن را تصدیق کرد
[ترجمه گوگل]در این رویداد شگفت آور تاریخ بشری، این شرق شناس فرانسوی، در واقع تصدیق ماهیت معجزه قرآن را پذیرفت

11. The thesis aims to, through the examination of The Last Samurai and Lost in Translation in aspect of different representations, reveal the long-lasting Orientalist complex.
[ترجمه ترگمان]هدف از این پایان نامه، از طریق بررسی آخرین سامورایی و گم شده در ترجمه به جنبه نمایش های مختلف، نشان دهنده مجموعه Orientalist طولانی مدت است
[ترجمه گوگل]هدف از این پایان نامه، از طریق بررسی آخرین سامورایی و از دست دادن ترجمه در جنبه های مختلف بازنمایی، نشان می دهد پیچیده شرق شناسی طولانی مدت است

12. In a sense, a Chinese-American writer such as Tan is simultaneously empowered and caught by the Orientalist discourse.
[ترجمه ترگمان]به این معنا، یک نویسنده چینی - آمریکایی مانند تان به طور همزمان قدرتمند شده و توسط گفتمان شرق شناسی گرفتار شده است
[ترجمه گوگل]به یک معنا، یک نویسنده چینی آمریکایی مانند تانک به طور همزمان قدرت گرفته و توسط گفتمان شرق شناسی گرفتار شده است

13. As they allow the Chinese mothers to speak, they, however, unconsciously reveal an Orientalist construction of mothers.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها به مادران چینی اجازه صحبت کردن می دهند، با این حال، آن ها ناخودآگاه ساخت Orientalist مادران را آشکار می کنند
[ترجمه گوگل]با این که مادران چینی می توانند صحبت کنند، اما ناخودآگاه ساختار شرق شناسی مادران را نشان می دهد

14. As one of the three legal documents in ancient Mongolia, Mongolian Wei-la-te Code is named by Russian Orientalist H. R. HHbyhhy as "the mirror of 17th century Mongolian society".
[ترجمه ترگمان]به عنوان یکی از سه سند قانونی در مغولستان باستان، کد وی - la مغولستان به وسیله Orientalist روسی H نامگذاری شده است ر HHbyhhy به عنوان \"آینه ای از جامعه مغول قرن هفدهم\"
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از سه اسناد حقوقی در مغولستان باستان، کد اصلی وونیتی مغولستان توسط روحانیون روسی H R HHbyhhy به عنوان 'آینه جامعه جامع مغولان قرن هفدهم' نامگذاری شده است

15. Mr. Robert Hans van Gulik, born in Zutphen, the Netherlands in 19 was a highly educated sinologist, orientalist, writer and career diplomat.
[ترجمه ترگمان]هانس فون هانس Gulik زاده ۱۹ مارس در Zutphen هلند زاده شد و در ۱۹ مارس sinologist، خاورشناس، نویسنده و دیپلمات بود
[ترجمه گوگل]آقای رابرت هانس ون گویک، متولد زوتفن، هلند در سال 19، یک متخصص سینولوژیست، شرقشناس، نویسنده و دیپلمات حرفه ای بود

پیشنهاد کاربران

مستشرق گرا؛ مستشرق گرایانه


کلمات دیگر: