کلمه جو
صفحه اصلی

penurious


معنی : خسیس، بی قوت، فقیر، تنگ چشم
معانی دیگر : تهیدست، بی چیز، آس و پاس، ممسک، جوکی

انگلیسی به فارسی

تنگ چشم، خسیس، بی قوت، فقیر


ناقص، فقیر، تنگ چشم، خسیس، بی قوت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: penuriously (adv.), penuriousness (n.)
(1) تعریف: extremely needy or poor; poverty-stricken.
متضاد: wealthy
مشابه: destitute, indigent, needy, poor

- There is little help for the penurious population who have little food or shelter.
[ترجمه ترگمان] برای جمعیت penurious که غذا یا سرپناه ندارند کمی کمک کمی وجود دارد
[ترجمه گوگل] کمک کمکی برای کسانی که کمتر غذا یا پناهگاه دارند کمک می کنند

(2) تعریف: producing little; poorly endowed or supplied.
متضاد: fertile

- Their penurious plot of land could no longer support them.
[ترجمه ترگمان] نقشه penurious آن ها دیگر نمی توانست از آن ها حمایت کند
[ترجمه گوگل] طرح نابودی آنها از زمین دیگر نمیتواند از آنها حمایت کند

(3) تعریف: very miserly or stingy.
متضاد: generous
مشابه: churlish, close-fisted, miserly, niggard, niggardly, skimpy

- He's always had penurious attitude toward giving money to charities.
[ترجمه ترگمان] او همیشه penurious penurious داشت که به موسسات خیریه پول بدهد
[ترجمه گوگل] او همیشه به سمت دادن پول به موسسات خیریه رفت و آمد نداشته است

• poor, indigent; stingy, miserly
someone who is penurious is very poor indeed; a formal word.

مترادف و متضاد

Synonyms: avaricious, cheap, chintzy, close-fisted, costive, curmudgeonly, economical, frugal, greedy, hoarding, miserly, parsimonious, penny-pinching, pennywise, pinchpenny, saving, scrimping, sparing, thrifty, tightfisted, uncharitable, ungenerous, ungiving


خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

بی قوت (صفت)
atonic, penurious

فقیر (صفت)
poor, penurious, needy

تنگ چشم (صفت)
penurious

stingy


جملات نمونه

penurious times

دوران تنگدستی


1. penurious times
دوران تنگدستی

2. One penurious year, my parents used a Swiss cheese plant.
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، والدین من از یک کارخانه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه گوگل]یک سال نابالغ، پدر و مادر من از یک پنیر پنیر سوئیس استفاده کردند

3. But he presents himself as self- effacing and penurious.
[ترجمه ترگمان]اما او خودش را به عنوان - و penurious هدیه می دهد
[ترجمه گوگل]اما او خود را به عنوان خودخواهانه و ناسازگار معرفی می کند

4. One penurious year, my parents used Swiss cheese plant.
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، والدین من از کارخانه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه گوگل]یک سال نابالغ، پدر و مادر من از گیاه پنیر سوئیس استفاده کردند

5. "He lived in the most penurious manner, and denied himselfeveryindulgence"(WilliamGodwin).
[ترجمه ترگمان]\"او با the رفتار می کرد و منکر\" himselfeveryindulgence \" (WilliamGodwin)می شد
[ترجمه گوگل]'او در شیوه ای ناپایدار زندگی کرد و خود را بسیار مجذوب خود کرد (WilliamGodwin)

6. But the price was right for penurious law students: seventy-five dollars a month.
[ترجمه ترگمان]اما قیمت برای دانشجویان حقوق penurious right بود: هفتاد و پنج دلار در ماه
[ترجمه گوگل]اما قیمت مناسب دانشجویان محروم حقوق بیست و هفتاد و پنج دلار در ماه بود

7. That is trivial looks penurious of looking at be pressed by his under dictate woman.
[ترجمه ترگمان]چه penurious trivial از آن looks است که او را تحت تاثیر قرار داده باشند
[ترجمه گوگل]این بی اهمیت است به نظر می رسد ناکارآمد از نگاه به توسط او تحت دیکته زن فشرده

8. At present most research about the organic carbon in grassland ecosystems mostly based on census data, remote sensing data or model estimates, while the experimental data is penurious.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، بیشتر تحقیقات در مورد کربن آلی در اکوسیستم های علفزارهای عمدتا براساس داده های سرشماری، داده های سنجش از دور یا برآورده ای مدل است، در حالی که داده های تجربی penurious هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بیشتر تحقیقات در مورد کربن آلی در اکوسیستم های چمنزار عمدتا بر اساس داده های سرشماری، داده های سنجش از دور یا تخمین مدل، در حالی که داده های تجربی ناکارآمد است

9. In Davos this week, Ms. Chua shuttled busily from one klieg-lit event to another, as much in media demand as any penurious head of state or gauzy movie star.
[ترجمه ترگمان]در داوس این هفته، خانم Chua در حالی که بیشتر در مورد تقاضای رسانه ای به عنوان رئیس هر ستاره سینما یا مجری نمایش فیلم های سینمایی حرف می زد، در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال busily از یک رویداد klieg است
[ترجمه گوگل]در هفته جاری داووس خانم چو به شدت از یک رویداد کریگال لیتیست به دیگری، به همان اندازه در تقاضای رسانه ای به عنوان سرپرستی دولتی یا ستاره فیلم گاوزی، مشغول به کار شد

10. Raised on a hog farm in Hunan Province, she laughs off the penurious ways of her parents and grandparents.
[ترجمه ترگمان]او که در یک مزرعه خوک در استان هونان بلند شده بود، از روش های penurious پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود می خندد
[ترجمه گوگل]او در مزرعه گوساله در استان هونان بریده می شود، او از راه های نادرست والدین و پدربزرگ و مادربزرگش خنده می گیرد


کلمات دیگر: