معنی : مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت
معانی دیگر : وامدار، مقروض، (مجازی) رهین منت، سپاسمند، ممنون
indebted
معنی : مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت
معانی دیگر : وامدار، مقروض، (مجازی) رهین منت، سپاسمند، ممنون
انگلیسی به فارسی
بدهکار، مدیون، مرهون، رهین منت، ممنون
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: obligated to another person or persons, as for money or favors.
• مترادف: beholden, obligated, obliged
• مشابه: bound, constrained, in hock, in the red, liable, responsible
• مترادف: beholden, obligated, obliged
• مشابه: bound, constrained, in hock, in the red, liable, responsible
• owing money to another, obligated to repay a monetary debt; beholden, obligated to another for a favor or service rendered
if you are indebted to someone, you owe them gratitude for something.
if you are indebted, you owe someone money; used in american english.
if you are indebted to someone, you owe them gratitude for something.
if you are indebted, you owe someone money; used in american english.
مترادف و متضاد
مدیون (صفت)
beholden, indebted
مرهون (صفت)
beholden, indebted
بدهکار (صفت)
indebted
رهین منت (صفت)
indebted
under an obligation
Synonyms: accountable, answerable for, appreciative, beholden, bound, bounden, chargeable, duty-bound, grateful, honor-bound, hooked, in debt, in hock, liable, obligated, obliged, owed, owing, responsible, thankful
Antonyms: paid, settled
جملات نمونه
1. indebted to the hilt
تا خرخره زیر قرض
2. i am indebted to you for life
تا زنده ام به تو مدیون خواهم بود.
3. i feel indebted to my parents
خود را مدیون والدینم می دانم.
4. he was heavily indebted to the bank
او سخت به بانک مقروض بود.
5. We're deeply indebted to you for your help.
[ترجمه ترگمان]ما برای کمک شما عمیقا مدیون شما هستیم
[ترجمه گوگل]ما به خاطر کمک شما عمیقا از شما وفاداریم
[ترجمه گوگل]ما به خاطر کمک شما عمیقا از شما وفاداریم
6. no one indebted for others,while many people don't know how to cherish others.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مدیون دیگران نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چطور دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه گوگل]هیچ کس برای دیگران وفادار نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه گوگل]هیچ کس برای دیگران وفادار نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
7. I am deeply indebted to him for his help.
[ترجمه ترگمان]من برای کمک او عمیقا مدیون او هستم
[ترجمه گوگل]من به شدت به او برای کمکش احترام می گذارم
[ترجمه گوگل]من به شدت به او برای کمکش احترام می گذارم
8. No one indebted for others, while many people don't know how to cherish others.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مدیون دیگران نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چطور دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه گوگل]هیچ کس دیگر برای دیگران نپسندیده است، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه گوگل]هیچ کس دیگر برای دیگران نپسندیده است، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
9. I'm deeply indebted to him.
[ترجمه ترگمان]عمیقا به او مدیونم
[ترجمه گوگل]من به شدت به او وفادارم
[ترجمه گوگل]من به شدت به او وفادارم
10. I am greatly indebted to you for your help.
[ترجمه ترگمان]من برای کمک شما بسیار مدیون شما هستم
[ترجمه گوگل]من به خاطر کمک شما به شدت به شما وفادارم
[ترجمه گوگل]من به خاطر کمک شما به شدت به شما وفادارم
11. I am deeply indebted to my family for all their help.
[ترجمه ترگمان]من عمیقا مدیون خانواده ام هستم
[ترجمه گوگل]من به شدت به خانواده ام اعتماد دارم
[ترجمه گوگل]من به شدت به خانواده ام اعتماد دارم
12. In fact I am even more indebted to the Doctor.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت بیشتر به دکتر مدیون هستم
[ترجمه گوگل]در حقیقت من حتی به دکتر هم بدهکارم
[ترجمه گوگل]در حقیقت من حتی به دکتر هم بدهکارم
13. I will be for ever indebted to people in those roles who encouraged me and who have taken an interest in my children.
[ترجمه ترگمان]من برای همیشه مدیون افرادی هستم که در آن نقش هایی که من را تشویق کرده و به فرزندان خود علاقه داشته ام، مدیون آن ها هستم
[ترجمه گوگل]من برای همیشه وفادار به افرادی در آن دسته از نقش هایی که من را تشویق کرده اند و علاقه ای به فرزندانم ندارند، خواهد بود
[ترجمه گوگل]من برای همیشه وفادار به افرادی در آن دسته از نقش هایی که من را تشویق کرده اند و علاقه ای به فرزندانم ندارند، خواهد بود
14. Meanwhile state legislation protecting indebted small farmers has been abolished.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، قوانین ایالتی حفاظت از کشاورزان کوچک بدهکار از میان برداشته شده است
[ترجمه گوگل]در همین حال قوانین دولتی که محافظت از کشاورزان بدهکار را لغو کرده است
[ترجمه گوگل]در همین حال قوانین دولتی که محافظت از کشاورزان بدهکار را لغو کرده است
He was heavily indebted to the bank.
او سخت به بانک مقروض بود.
I feel indebted to my parents.
خود را مدیون والدینم می‌دانم.
پیشنهاد کاربران
( مجازی ) مخلص - ممنون
Eg: I'm indebted to you.
مخلصتم.
Eg: I'm indebted to you.
مخلصتم.
indebted: owing money to someone
be indebted to somebody: to be very grateful to someone for the help they have given you
be indebted to somebody: to be very grateful to someone for the help they have given you
مقروض
مرهون
مرهون
مدیون - بدهکار
⬛ INDEBTED ⬛
adjective
[more indebted; most indebted] :
🔴 owing something ( such as money or thanks ) to someone or something : in debt
◀️ heavily/deeply indebted countries/companies
— often to
The museum is deeply indebted to its many generous◀️ patrons
◀️ She will forever be indebted to the hospital staff for saving her son's life
⬛ INDEBTEDNESS ⬛
noun [noncount] — often to
◀️ She readily acknowledges her great indebtedness to the hospital staff for saving her son's life
Indebted تقریبا با Obliged هم معنیه
INDEBTED یعنی :
مدیون، بدهکار، مرهون
adjective
[more indebted; most indebted] :
🔴 owing something ( such as money or thanks ) to someone or something : in debt
◀️ heavily/deeply indebted countries/companies
— often to
The museum is deeply indebted to its many generous◀️ patrons
◀️ She will forever be indebted to the hospital staff for saving her son's life
⬛ INDEBTEDNESS ⬛
noun [noncount] — often to
◀️ She readily acknowledges her great indebtedness to the hospital staff for saving her son's life
Indebted تقریبا با Obliged هم معنیه
INDEBTED یعنی :
مدیون، بدهکار، مرهون
کلمات دیگر: