کلمه جو
صفحه اصلی

maw


معنی : شکم، حفره معده
معانی دیگر : (در اصل) حفره ی شکم، شکم (به ویژه شکم حیوان: شکمبه، سیرابی)، (حیوانات درنده) آرواره و دهان و حلق، (محلی) مادر، ننه، معده، حفره معده
maw(seed)
تخم خشخاش

انگلیسی به فارسی

شکم، معده، حفره معده


ماله، شکم، حفره معده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the mouth, throat, gullet, or stomach of an animal, esp. a carnivorous animal.

(2) تعریف: a large, gaping opening.

• stomach of an animal; mount or throat of an animal; cavernous opening that resembles the open mouth of a voracious animal

مترادف و متضاد

شکم (اسم)
abdomen, belly, tummy, womb, gut, bowel, gorge, bulge, breadbasket, paunch, maw

حفره معده (اسم)
maw

جملات نمونه

1. They drove into the maw of the city.
[ترجمه ترگمان]به داخل حفره شهر رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به داخل شهر رفتند

2. Millions of dollars were poured into the maw of defense spending.
[ترجمه ترگمان]میلیونها دلار به عمق هزینه های دفاعی ریخته شد
[ترجمه گوگل]میلیون ها دلار به مخارج دفاعی ریخته شد

3. The unashamed grandiosity of Nicholas Maw s Solo Sonata completed her programme.
[ترجمه ترگمان]The unashamed of Solo Nicholas، برنامه خود را به پایان رساندند
[ترجمه گوگل]سرود ناسالم نیکلاس ماو سولو سوناتا برنامه خود را تکمیل کرد

4. A roaring, dripping maw yawned with monstrous hunger.
[ترجمه ترگمان]دهانی پر از آب، دهان پر از گرسنگی، خمیازه می کشید
[ترجمه گوگل]یک سر و صدا ریزه ریز، گرسنگی هیجان انگیز است

5. They were about to enter the maw of the criminal justice system.
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرف ورود به the سیستم قضایی جنایی بودند
[ترجمه گوگل]آنها در معرض ورود به سیستم عدالت کیفری بودند

6. Sashimi made from the maw of bluefin tuna cost 300 NT per slice.
[ترجمه ترگمان]Sashimi که از the ماهی های تون بلوفین به ازای هر برش تولید می شود ۳۰۰ NT هزینه دارد
[ترجمه گوگل]Sashimi ساخته شده از مقدار زیادی از ماهی تیره صدف هزینه 300 NT در هر برش

7. Ebonweave now requires the tailor to be in Maw of Neltharion in Dragonblight to create it.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر نیاز به این است که این خیاط در maw of در Dragonblight باشد تا آن را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]Ebonweave اکنون نیاز به خیاطی دارد که در Maw of Neltharion در Dragonblight برای ایجاد آن باشد

8. Sea cucumber, maw, squid must be made transparent to the soft.
[ترجمه ترگمان]خیار دریایی، قطر، ماهی مرکب باید برای نرم کردن شفاف باشد
[ترجمه گوگل]خیار دریایی، گل سرخ، ماهی مرکب باید برای نرم نرم شود

9. Maw would send email to member, about special offer, promotion item, exhibition, coupon, etc.
[ترجمه ترگمان]maw برای اعضا، در مورد پیشنهاد ویژه، مورد تبلیغ، نمایشگاه، کوپن و غیره به اعضا ارسال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Maw ارسال ایمیل به عضو، در مورد پیشنهاد ویژه، مورد تبلیغ، نمایشگاه، کوپن، و غیره

10. Meanwhile, shoveling money into the maw of the military-industrial complex seems the top Republican priority.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، خرج کردن پول به سمت عمق مجتمع نظامی - صنعتی اولویت اصلی جمهوری خواهان به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در همین حال، صرفه جویی در پول به بخش عمده ای از صنایع نظامی و صنعتی به نظر می رسد که اولویت جمهوریخواهان است

11. Does maw have empty fire how to treat?
[ترجمه ترگمان]تو آتیش سوزی خالی کردی که چطور درمانش کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم آتش را خالی کنم چگونه درمان کنم؟

12. The microstructure of weld metal for MAW is blocky ferrite and a little pearlite, the microstructure in the heat-affected zone is new type bainite.
[ترجمه ترگمان]ریزساختار فلز جوش برای maw، یک فریت و یک pearlite کوچک است، اما ریز ساختار در منطقه متاثر از گرما نوع جدیدی از bainite است
[ترجمه گوگل]میکروارگانیسم فلز جوش برای MAW فریت بلوک و یک پرلیت کوچک است، ریز ساختار در منطقه آسیب دیده، نوع جدید باینیت است

13. I'm gonna cook me up some chitterlings maw.
[ترجمه ترگمان]میخوام یکم گوشت خوک درست کنم
[ترجمه گوگل]من میخوام بعضی از چیتچی ها رو بخورم

14. Miss Scarlett, Maw would a cotton stalk, did Ah go in a barroom a ho'house.
[ترجمه ترگمان]خانم اسکارلت، مامان بزرگ، یک ساقه پنبه می would
[ترجمه گوگل]خانم اسکارلت، ماله یک ساقه نخی است، آه آه در یک اتاق پذیرایی یک هوموس می رود

15. And there's another's maw pepper soup.
[ترجمه ترگمان] و یه سوپ فلفل دیگه هم هست
[ترجمه گوگل]و یک سوپ فلفل دیگری وجود دارد

پیشنهاد کاربران

حفره ی دهان - بازه ی آرواره و فک - مقداری که فک و دهان باز می شود


کلمات دیگر: