کلمه جو
صفحه اصلی

sclerosis


معنی : تصلب بافت، سفت شدگی بافتها
معانی دیگر : سختینگی، تصلب، سختیدگی

انگلیسی به فارسی

سفت شدگی بافتها، تصلب بافت


اسکلروز، تصلب بافت، سفت شدگی بافتها


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: scleroses
مشتقات: sclerosal (adj.)
• : تعریف: a diseased condition marked by a hardening or thickening of soft tissue, as of the walls of an artery.

• abnormal hardening of body tissue (medicine); hardening of plant tissues or cell walls (botany)
sclerosis is a disease in which the tissue in a part of your body becomes abnormally hard; a medical term.

مترادف و متضاد

تصلب بافت (اسم)
sclerosis

سفت شدگی بافتها (اسم)
sclerosis

جملات نمونه

1. diffuse sclerosis
سختینگی (تصلب) پراکنده،تصلب منتشر

2. Conditions such as diabetes, heart complaints, multiple sclerosis and alcoholism should be declared.
[ترجمه ترگمان]شرایطی مانند دیابت، شکایات قلبی، sclerosis چندگانه و اعتیاد به الکل باید اعلام شود
[ترجمه گوگل]شرایطی مانند دیابت، شکایت قلب، مولتیپل اسکلروز و الکل باید اعلام شود

3. Multiple sclerosis can cause facial pain indistinguishable from idiopathic trigeminal neuralgia.
[ترجمه ترگمان]تصلب چند گانه می تواند منجر به pain صورت از idiopathic trigeminal neuralgia شود
[ترجمه گوگل]مولتیپل اسکلروزیس میتواند باعث درد ناشی از ناخوشیهای سه گانه ایدیوپاتیک شود

4. Davis etal reviewed 157 necropsy-proven cases of multiple sclerosis and found 47% of patients with a mental disturbance.
[ترجمه ترگمان]دیویس etal ۱۵۷ پرونده necropsy - را بررسی کرد و ۴۷ درصد بیماران را با اختلال ذهنی یافت
[ترجمه گوگل]دیویس و همکاران 157 مورد از موارد متعدد بروز MS را مورد بررسی قرار دادند و 47٪ بیماران مبتلا به اختلالات روانی را تشخیص دادند

5. Records of patients with multiple sclerosis were selected as a neurological comparison group.
[ترجمه ترگمان]سوابق بیماران مبتلا به sclerosis چندگانه به عنوان یک گروه مقایسه عصبی انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]سوابق بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به عنوان گروه مقایسه عصب شناختی انتخاب شدند

6. Voice over Multiple Sclerosis is a nervous condition brought about by the destruction of blood vessels in the brain.
[ترجمه ترگمان]صدای بر روی چند Sclerosis یک وضعیت عصبی است که در اثر تخریب رگ های خونی در مغز به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]صدای بیش از مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری عصبی ناشی از تخریب رگ های خونی در مغز است

7. As she suspected, the women with sclerosis had 20 times more fetal cells in their blood than those without the disease.
[ترجمه ترگمان]همانطور که او حدس می زد، زنان مبتلا به اسکلروز ۲۰ ۲۰ برابر بیشتر از سلول های جنینی خود را در خون خود داشتند
[ترجمه گوگل]همانطور که وی مظنون بود، زنان مبتلا به اسکلروز 20 بار بیشتر از سلول های جنینی در خون خود را از کسانی که بدون بیماری بودند

8. The Multiple Sclerosis Society said that it may seek a judicial review if the decision is upheld.
[ترجمه ترگمان]جامعه چند Sclerosis گفت که در صورت تایید این تصمیم، ممکن است به دنبال بازبینی قضایی باشد
[ترجمه گوگل]انجمن مولتیپل اسکلروزیس می گوید که اگر تصمیم بگیرد ممکن است به دنبال بازرسی قضایی باشد

9. Two women with multiple sclerosis, including a 51-year-old Oceanside resident, were found dead in Detroit-area hotels yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز دو زن مبتلا به اسکلروز چندگانه، از جمله یک ساکن ۵۱ ساله Oceanside، دیروز در هتل های دترویت واقع شدند
[ترجمه گوگل]دو زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، از جمله 51 ساله ساکن اقیانوس ساید، دیروز در هتل دیترویت مرده بودند

10. The woman suffered from multiple sclerosis, Fieger said.
[ترجمه ترگمان]Fieger گفت که این زن از sclerosis چند گانه رنج می برد
[ترجمه گوگل]فیگر گفت: زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است

11. Like arthritis, multiple sclerosis and diabetes, lupus is a disease of the immune system gone awry.
[ترجمه ترگمان]مثل ورم مفاصل، اسکلروز چندگانه و دیابت، lupus یک بیماری از سیستم ایمنی است که غلط از بین رفته است
[ترجمه گوگل]مانند آرتریت، مولتیپل اسکلروزیس و دیابت، لوپوس یک بیماری سیستم ایمنی است

12. But then du Pre was stricken with multiple sclerosis and the fairytale quickly unravelled.
[ترجمه ترگمان]اما بعد از آن، دو اسکلروز چندگانه و the به سرعت سر و کار پیدا کردند
[ترجمه گوگل]اما پس از آن Du Pre با مولتیپل اسکلروزیس زخمی شد و پری به سرعت فاش شد

13. This damages the liver leading to sclerosis and scarring.
[ترجمه ترگمان]این باعث آسیب کبد به sclerosis و زخم شدن می شود
[ترجمه گوگل]این آسیب کبد منجر به اسکلروز و زخم شدن می شود

14. She died in 1946 with disseminated sclerosis.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۴۶ با sclerosis disseminated درگذشت
[ترجمه گوگل]او در سال 1946 با اسکلروز منتشر یافت

پیشنهاد کاربران

بافت سفت شدگی/سخت شدگی/ناکشسانی

سفت شدگی/سخت شدگی/ناکشسانی بافت

سفت شدگی بافت

صلب یا سخت شدن شریانهای

تصلب شرایین
سخت شدن دیواره رگها

سفت شدگی

سخت شدن دیواره ی رگها

sclerosis ( اَرتاپزشکی )
واژه مصوب: سختاک
تعریف: ورم یا التهاب مزمن در اعضای مختلف بدن مانند عروق خونی یا استخوان که به پیدایش جوشگاه منجر می شود و در استخوان به کلفت شدن مادۀ استخوانی می انجامد |||متـ . تصلب


کلمات دیگر: