کلمه جو
صفحه اصلی

limelight


معنی : محل موردتوجه وتماشای عموم، چراغ یا نور قوی
معانی دیگر : (مجازی) موقعیت برجسته، وضع چشمگیر، مورد توجه همگان، (سابقا - برای روشن کردن صحنه ی تئاتر و غیره) چراغ صحنه، چراغ جلو صحنه، پیشتاب، فروزشگر، شب افروز، بخش روشن صحنه، چراه یانورقوی، قسمتی از صحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد

انگلیسی به فارسی

چراغ یانورقوی، قسمتی از صحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد، محل موردتوجه وتماشای عموم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the center of public attention.
متضاد: obscurity

- He enjoyed being in the limelight.
[ترجمه ترگمان] او از حضور در مرکز توجه لذت می برد
[ترجمه گوگل] او از لحاظ اهمیتی برخوردار بود

(2) تعریف: formerly, a strong theater spotlight that used lime heated until it shone, or the light produced by this device.

• 1952 comedy film directed by charlie chaplin (starring charlie chaplin and buster keaton); name of nightclubs in new-york (usa) and london (england )
strong white light which was formerly used in theaters; center of attention
if someone is in the limelight, they are getting a lot of attention.

مترادف و متضاد

محل مورد توجه و تماشای عموم (اسم)
limelight

چراغ یا نور قوی (اسم)
limelight

public attention


Synonyms: eminence, exposure, fifteen minutes of fame, focus of attention, glare, hype, media attention, photo opportunity, prominence, public eye, public interest, public notice, public recognition, renown, spotlight


Antonyms: obscurity


جملات نمونه

1. the great success of his novel put the author in the limelight
موفقیت بزرگ رمان او توجه همگان را به نویسنده جلب کرد.

2. She claims she never sought the limelight.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که هرگز به دنبال جلب توجه نبوده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که هرگز به اهمیت توجه نکرد

3. I hated the limelight and found it unbearable.
[ترجمه ترگمان]از مرکز نور نفرت داشتم و آن را غیرقابل تحمل یافتم
[ترجمه گوگل]من از این موضوع ناراحت شدم و آن را غیر قابل تحمل یافتم

4. Tad loves being in the limelight.
[ترجمه محسن قاسمی قاسموند] تد دوست دارد کانون توجهات باشد.
[ترجمه ترگمان]Tad عاشق بودن در مرکز توجه است
[ترجمه گوگل]تاد را دوست دارد در حال تمرکز باشد

5. Tony has now been thrust into the limelight, with a high-profile job.
[ترجمه ترگمان]تونی الان در مرکز توجه قرار گرفته با یه شغل عالی
[ترجمه گوگل]تونی در حال حاضر به اهداف برجسته توجه کرده است

6. She's always trying to grab the limelight.
[ترجمه ترگمان] اون همیشه سعی می کنه که به مرکز توجه کنه
[ترجمه گوگل]او همیشه سعی می کند توجه خود را جلب کند

7. She's afraid this new actor will steal the limelight from her.
[ترجمه ترگمان]از این می ترسید که این بازیگر جدید مرکز توجه او را از او بدزدد
[ترجمه گوگل]او می ترسد که این بازیگر جدید چشم خود را از او سرقت کند

8. The experimental car certainly stole the limelight at the motor show.
[ترجمه ترگمان]ماشین آزمایشی به طور حتم توجه را به نمایش موتور جلب کرد
[ترجمه گوگل]خودروی آزمایشی قطعا در نمایش موتور نمایشگر را دزدیده است

9. Hogging the limelight . . . top award for wildlife video.
[ترجمه ترگمان]جایزه بهترین فیلم حیات وحش را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]حواس پرتی جایزه عالی برای ویدیو حیات وحش

10. Ellington thrived in the limelight and success that his backstage partner contributed to so significantly during their almost three-decade collaboration.
[ترجمه ترگمان]Ellington در کانون توجه و موفقیت رشد کرده بود و موفقیت پشت صحنه او به طور قابل توجهی در طول سه دهه هم کاری خود مشارکت داشت
[ترجمه گوگل]الیگتون در اهداف و موفقیت هایی که شریک پشت صحنه خود را در طول همکاری تقریبا سه دهه به طور قابل توجهی در آن نقش داشت، رشد کرد

11. Once again, however unwillingly, Niki was in the limelight.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، یک بار دیگر، Niki در کانون توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]با این وجود، ناخودآگاه، نیکی در یک لحظه مجذوب شد

12. Meanwhile, H-1 stayed in the limelight.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، H - ۱ در کانون توجه ماند
[ترجمه گوگل]در همین حال، H-1 در حال تمرکز است

13. The force is rightly stepping back from the limelight.
[ترجمه ترگمان]این نیرو به درستی از مرکز توجه عقب برمی گردد
[ترجمه گوگل]این نیرو به درستی از اهمیت برخوردار است

14. Nader is relishing the leverage and the limelight.
[ترجمه ترگمان]نادر از اهرم و مرکز توجه لذت می برد
[ترجمه گوگل]نادر از اهرم و برجستگی برخوردار است

The great success of his novel put the author in the limelight.

موفقیت بزرگ رمان او توجه همگان را به نویسنده جلب کرد.


پیشنهاد کاربران

limelight به معنی خیره کننده و چیزی که توجه همرو به خودش جلب میکنه و همچنین نام فندوم گروه why don't we هستش که به اختصار به صورت 🍋💡 نشون داده میشه

معرض دید، کانون توجه

مرکز توجه عموم

کانون توجه عموم

یکی از فیلم های چارلی چاپلین محصول ۱۹۵۲ با بازی کلر بلوم ( Claire Bloom ) در نقش ترزا Thereza

همچنین به معنای توجه عمومی و در معرض دید مردم بودن هم هست
noun
the limelight
: public attention or notice thought of as a bright light that shines on someone
She is a very private woman who never sought the limelight. [=who has never sought to be famous]
She has shunned the limelight.
When his new book caused an unexpected controversy, he was thrust into the limelight once again. [=he was given a lot of unwanted public attention]
an actor who is used to being in the limelight
He doesn't like having to share the limelight with other actors.
He's always trying to grab/steal the limelight from other actors.


کلمات دیگر: