1. They hastened to Kobe to rejoin the ship.
[ترجمه ترگمان]با شتاب به Kobe رفتند تا به کشتی ملحق شوند
[ترجمه گوگل]آنها به کوب رفتند تا به کشتی بازگردند
2. At Dorset Wharf go left to rejoin the river.
[ترجمه ترگمان]At اسکله Dorset رفت تا به رودخانه ملحق شود
[ترجمه گوگل]در Dorset Wharf به سمت چپ بروید تا دوباره به رودخانه برسید
3. Then billionaire Ross Perot hinted he may rejoin the presidential race as an independent.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، راس پروت گفت که ممکن است به عنوان یک فرد مستقل به رقابت ریاست جمهوری بپیوندد
[ترجمه گوگل]سپس راس پرت، میلیاردر، اشاره کرد که ممکن است به عنوان مستقل در انتخابات ریاست جمهوری مجددا عضو باشد
4. They were visibly anxious to rejoin the main body of men back on the Bowery.
[ترجمه ترگمان]آن ها آشکارا مایل بودند به گروه اصلی مردان که در the بودند، ملحق شوند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت مضطرب بودند که دوباره به بدن اصلی مردان بوییر بازگردند
5. The hand gunners hopefully rally to rejoin the fray or continue to shoot at approaching enemy.
[ترجمه ترگمان]The دستی امیدوار بودند که به نبرد بازگردند یا با نزدیک شدن به دشمن به تیراندازی ادامه دهند
[ترجمه گوگل]امیدواریم که توپچی های دست به تسخیر دوباره یابند و یا نزدیک به دشمن شلیک کنند
6. I promised to rejoin Jane in an hour.
[ترجمه ترگمان]قول دادم تا یک ساعت دیگر به جین ملحق شوم
[ترجمه گوگل]من قول دادم که یک ساعت به جین بازگردم
7. The council voted narrowly last month to rejoin the devolved government.
[ترجمه ترگمان]این شورا به فاصله کمی ماه پیش رای داد تا مجددا به دولت واگذار شود
[ترجمه گوگل]این شورا ماه گذشته بطور مجزا رای داد تا مجددا به دولت منتخب بازگردد
8. On the way back again to rejoin his mate he inadvertently walked over some gravel, and the noise alerted the guards.
[ترجمه ترگمان]در راه برگشت به نایب خود، سهوا روی مقداری شن قدم گذاشت و سر و صدا نگهبانان را هوشیار کرد
[ترجمه گوگل]در مسیر بازگشت دوباره به همسرش او به طور سه گانه بیش از برخی از شن به راه افتاد، و سر و صدا محافظان هشدار داد
9. Very occasionally, the tubes rejoin and fertility returns.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، لوله ها به بازگشت باروری و باروری بازمی گردند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، لوله ها مجددا به هم می پیوندند و باروری دوباره می رسد
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. Schroeder will rejoin the company as president and CEO.
[ترجمه ترگمان]شرودر به عنوان رئیس و مدیر عامل به این شرکت خواهد پیوست
[ترجمه گوگل]شرودر به عنوان رئیس جمهور و مدیرعامل شرکت خواهد شد
12. It would rejoin the River Thames some distance downstream from Eton and Windsor.
[ترجمه ترگمان]به رودخانه تیمز، مقداری دورتر از Eton و ویندزور باز می گشت
[ترجمه گوگل]این می تواند دوباره رودخانه تیمز چندین بار در پایین دست از اونت و ویندزور دوباره
13. To cut a long story short, they did rejoin us at lunch-time, De Gaulle no longer looking shit-scared so much as downright shifty.
[ترجمه ترگمان]برای قطع کردن یک داستان طولانی، آن ها به موقع ناهار به ما ملحق شدند، دو گل دیگر به اندازه shifty به نظر نمی رسید - خیلی ترسیده بودند
[ترجمه گوگل]برای کوتاه شدن داستان کوتاه، آنها در هنگام ناهار مجددا به همدیگر پیوستند، دگل بیشتر به دنبال جیغ وحشتناک بود
14. You will rejoin the main leisure route by turning right at the next main T-junction.
[ترجمه ترگمان]شما با تبدیل درست به نقطه اتصال اصلی بعدی، به مسیر اصلی اوقات فراغت خود باز خواهید گشت
[ترجمه گوگل]شما با رفتن به سمت راست در T-link بعدی، دوباره به مسیر فراغت باز می گردید
15. There he would rejoin the regiment that he had left on being posted to Britain.
[ترجمه ترگمان]در آنجا به هنگ ملحق می شد که او را به بریتانیا فرستاده بودند
[ترجمه گوگل]در آنجا او مجددا به قوماندانی مجبور شد که به انگلیس برسد