کلمه جو
صفحه اصلی

lest


معنی : مبادا
معانی دیگر : مباد، نکند، تا اینکه، شاید

انگلیسی به فارسی

مبادا، شاید


مبادا


انگلیسی به انگلیسی

حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: against a possibility that.

- He stocked up, lest he should run short.
[ترجمه ترگمان] از جای برخاست تا مبادا او کوتاه بیاید
[ترجمه گوگل] او زد و خورد کرد تا کوتاه بماند

(2) تعریف: that (used in expressions denoting fear or danger).

- They worried lest time should run out.
[ترجمه بهروز] نگران بودند مبادا وقت به اتمام برسد
[ترجمه ترگمان] آن ها نگران بودند که مبادا زمان به پایان برسد
[ترجمه گوگل] آنها نگران بودند که زمان نباشند

• for fear that, against the possibility that; that (used after words expressing fear or danger)
if you do something lest something unpleasant should happen, you do it to try to prevent the unpleasant thing from happening; a literary word.

مترادف و متضاد

مبادا (حرف ربط)
lest

جملات نمونه

1. be careful lest success makes you conceited
مواظب باش موفقیت تو را دچار نخوت نکند.

2. speak low lest the baby is awakened
آهسته حرف بزن تا بچه بیدار نشود.

3. he was afraid lest his kindness toward his stepmother be construed as disloyalty to his own mother
می ترسید که مبادا مهربانی او به نامادریش نوعی بی وفایی نسبت به مادرش تلقی شود.

4. i was afraid lest he should fall
می ترسیدم که نکند بیافتد.

5. Take time when time cometh, lest time steal away.
[ترجمه حمید سانی] قدر لحظات وزمان رو بدون، مبادا زمان فرصتهایی ک وقتش بوده رو ازت بگیره ( هیچ زمانی رو اازدست نده )
[ترجمه ترگمان]زمان فرا می رسد که زمان فرا می رسد، تا آن که زمان دزدی کند
[ترجمه گوگل]زمانی که زمان می آید، زمان را از بین ببر

6. Take time when time comes lest time steal away.
[ترجمه فرزاد زارع] ( در خاطر نگه داشتن زمان، ساعت یا تاریخ برای انجام کاری یا چیزی ) به موقعش یادت باشه تا اینکه وقتش رسید فورا انجامش بدی. ( بدزدیش و یا هم مخفیانه بری بیای )
[ترجمه حمید سانی] زمان میبره، اما نکنه وقتی موقعش رسید اون لحظه بگذره وازدست بدیش ( کنایه باینکه ازهرلحظه زندگیت بایست بهره لازم روببری، نذاری زمان اون لحظات رو ازت بگیره - ی کلام زمان بعقب برنمیگرده - )
[ترجمه ترگمان]وقت آن را داشته باشید که زمان دزدی فرا رسد
[ترجمه گوگل]زمانی که زمان می آید، وقت خود را به سرقت بردار

7. I feared lest I should be late again.
[ترجمه حمید سانی] ازاینکه بازم دیر کنم، واهمه داشتم.
[ترجمه ترگمان]می ترسیدم مبادا دیر برسم
[ترجمه گوگل]من ترسیدم که مجبورم دوباره دیر شود

8. I obeyed her lest she should be angry.
[ترجمه ترگمان]از او اطاعت کردم تا مبادا عصبانی شود
[ترجمه گوگل]من از او اطاعت کردم تا او عصبانی شود

9. I fear lest we commit an inexcusable blunder.
[ترجمه ترگمان]از ترس اینکه مبادا مرتکب یک اشتباه نابخشودنی بشویم، می ترسم
[ترجمه گوگل]من ترسیدم که ما یک اشتباه غیر قابل انکار انجام دهیم

10. Mother hustled the children off to school lest they should be late.
[ترجمه ترگمان]مادر بچه ها را به مدرسه می برد تا مبادا دیر برسند
[ترجمه گوگل]مادر بچه ها را به مدرسه می برد تا دیر شود

11. And, lest we forget, Einstein wrote his most influential papers while working as a clerk.
[ترجمه ترگمان]و بعد از آن، انیشتین مهم ترین مقالات خود را در حالی که به عنوان منشی کار می کرد نوشت
[ترجمه گوگل]و اگر ما فراموش نکنیم، اینشتین مهمترین مقالات خود را در حالی که به عنوان یک کارمند اداره می شود، نوشته است

12. He gripped his brother's arm lest he be trampled by the mob.
[ترجمه ترگمان]بازوی برادرش را گرفت تا مبادا مردم را لگدمال کند
[ترجمه گوگل]او بازوی برادرش را گرفت، تا او توسط توده نابود شود

13. Be careful lest you fall from the tree.
[ترجمه ترگمان]مراقب باش مبادا از درخت بیفتی
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که از درخت سقوط نکنید

14. Lest anyone should think it strange, let me assure you that it is quite true.
[ترجمه ترگمان]وگرنه ممکن است کسی فکر کند که این موضوع کام لا صحیح است
[ترجمه گوگل]برای اینکه کسی آن را عجیب نبیند، بگذارید به شما اطمینان بدهم که این کاملا درست است

15. Bind the ganster to the seat with rope lest he should escape.
[ترجمه ترگمان]طناب را ببندید و طناب را با طناب ببندید تا مبادا فرار کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از طناب، قصیر را به صندلی ببندید تا او فرار کند

I was afraid lest he should fall.

می‌ترسیدم که نکند بیفتد.


Speak low lest the baby be awakened.

آهسته حرف بزن تا بچه بیدار نشود.


پیشنهاد کاربران

از بیم آن که

نکنه که ( یه وقت ) . . .
از ترس اینکه. . .
از این بابت که ممکنه. . .
( صرفا ) از این جهت که. . .



مبادا. . .
نکنه. . . . .
خیلی قدیمیه و کسی دیگه از این کلمه استفاده نمیکنه
بجاش از
( For the fear ( of/that
استفاده میکنن

از ترس اینکه

از ترس اینکه
برای جلوگیری از


کلمات دیگر: