1. outside calipers
پرگاره ی برونی (برای اندازه گیری از بیرون چیزی)
2. outside noises distracted me
صداهایی که از بیرون می آمد حواسم را پرت کرد.
3. outside of one old servant, he lives alone
به جز یک نوکر پیر کس دیگری با او زندگی نمی کند.
4. outside repairs
تعمیرات خارج (از ساختمان)
5. outside the ambit of ordinary events
خارج از حوزه ی اتفاقات روزمره
6. outside these limits
خارج از این حدود (یا محدوده)
7. outside of
1- خارج،بیرون،در بیرون،بیرون از 2- (عامیانه) به جز،به غیر
8. an outside firm of consultants
یک گروه مشاوره از خارج
9. an outside toilet
مستراح خارج از ساختمان
10. my outside price is $500
بالاترین قیمت من 500 دلار است.
11. the outside layer of the ball
لایه ی خارجی توپ
12. the outside of the boat needs painting
سطح بیرونی قایق احتیاج به نقاشی دارد.
13. the outside world
دنیای خارج،دیگر مردم و جاها
14. he stood outside of the house
او بیرون از خانه ایستاد.
15. it is outside the capacity of this court
(آن موضوع) از صلاحیت این دادگاه خارج است.
16. it is outside the sphere of her authority
از حوزه ی اختیارات او خارج است.
17. at the outside
حداکثر،در بیشترین حد
18. beyond control, outside control
خارج از توانایی یا سلطه،خودسر
19. on the outside
(انگلیس) نوار وسط جاده یا خیابان،نوار میانی
20. 200 is an outside estimate
200 محتمل ترین برآورد است.
21. contact with the outside world has corrupted the culture of some african tribes
تماس با جهان خارج،فرهنگ برخی از قبایل افریقایی را تباه کرده است.
22. he has an outside chance of winning the election
احتمال کمی دارد که او انتخابات را ببرد.
23. it is freezing outside
هوای بیرون مثل یخ است.
24. literary matters are outside his province
مطالب ادبی از قلمرو (دانش) او بیرون است.
25. the mother stood outside the operating room, wringing her hands and crying
مادر بیرون اتاق ایستاده بود و دست های خود را به هم می فشرد و گریه می کرد.
26. tourists were waiting outside in the hope of getting a look at the queen
توریست ها در خارج منتظر بودند به این امید که ملکه را ببینند.
27. without recourse to outside help
بدون دستیازی به کمک خارجی
28. he was painting the outside of a boat that was keeled on the sands of the beach
او داشت قسمت بیرون یک زورق یک وری شده روی شن های ساحل را رنگ می زد.
29. the two monarchs met outside the palace
دو پادشاه در بیرون از کاخ ملاقات کردند.
30. he often pontificated on matters outside his field
اغلب درباره ی مطالب خارج از رشته ی خودش اظهار فضل می کرد.
31. i told him to watch outside and see that no one entered
به او گفتم که در خارج مراقب باشد و نگذارد کسی داخل شود.
32. it is six p. m., but outside it is still light
ساعت شش بعداز ظهر است ولی بیرون هنوز روشن است.
33. she seems calm on the outside
او در ظاهر آرام به نظر می رسد.
34. wear your coat; it's cold outside
پالتو خود را بپوش ; بیرون سرد است.
35. a chimney conveys smoke to the outside
دود هنج (یا لوله ی بخاری) دود را به خارج می برد.
36. he has no contact with the outside world
او تماسی با دنیای خارج ندارد.
37. i opened the door from the outside
در را از خارج باز کردم.
38. take an umbrella, it is pouring outside
چتر ببر،بیرون دارد رگبار می آید.
39. the address was written on the outside of the box
نشانی روی جعبه نوشته شده بود.
40. the technical vocabulary was a little outside my range
واژگان فنی آن کمی از گستره ی (فهم) من خارج بود.
41. the prisoners heard little news of the outside world
زندانیان اخبار کمی از خارج می شنیدند.
42. there's room for thirty people at the outside
حداکثر برای سی نفر جا هست.
43. they can't build a refinery themselves; they need outside help
آنها نمی توانندخودشان پالایشگاه بسازند و به کمک از خارج نیازمندند.
44. the hole in the wall let me see the outside
سوراخ دیوار اجازه داد که بیرون را ببینم.
45. he works all the time and seems to have no outside interests
او همیشه کار می کند و ظاهرا علایق دیگری ندارد.
46. he fixed the door so that it could not be opened from outside
درب را جوری کرد که از بیرون باز نمی شد.