1. the overbearing attitude of some police officers
رفتار آمرانه ی برخی افسران پلیس
2. the overbearing problem of illiteracy
مسئله غامض بیسوادی
3. Milligan had a pompous, overbearing father.
[ترجمه ترگمان]Milligan پدر مغرور و مغرور داشت
[ترجمه گوگل]میلگگن یک پدر پرانرژی و پر قدرت داشت
4. He was a self-opinionated, overbearing tyrant, and he was the last man she should want to tangle with.
[ترجمه ترگمان]او یک ظالم مغرور و مغرور بود و آخرین مردی بود که باید با آن درهم گره خورده باشد
[ترجمه گوگل]او یک مرد مستبد و متعصب و متعصب بود و او آخرین مردی بود که او میخواست با آن روبرو شود
5. She found him rude and overbearing.
[ترجمه ترگمان]او را خشن و مغرور یافته بود
[ترجمه گوگل]او او را بی ادب و حرمت یافت
6. My husband can be quite overbearing with our son.
[ترجمه ترگمان]شوهرم می تواند با پسرم بیش از حد تحقیرآمیز باشد
[ترجمه گوگل]شوهر من می تواند کاملا با پسر ما برتری داشته باشد
7. The overbearing Palais de Justice is his least-loved legacy, but the Cinquantenaire museum complex is worth a visit.
[ترجمه ترگمان]کاخ عدلیه (Palais de Justice)میراث محبوب او است، اما مجموعه موزه Cinquantenaire ارزش دیدن را دارد
[ترجمه گوگل]کاخ سلطنتی عدالت میراثی است که کمتر مورد علاقه اش است، اما مجتمع موزه Cinquantenaire ارزش بازدید است
8. The overbearing sophistication of conceptualism and minimalism did not guarantee success in art for anyone.
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی بیش از حد of و مینیمالیسم، موفقیت در هنر برای هر کسی را تضمین نکرد
[ترجمه گوگل]پیچیدگی فرمانروایی مفهومگرائی و مینیمالیسم موفقیت در هنر را برای هر کسی تضمین نمی کند
9. For Branson did not appear pompous, overbearing, practised or City-Slicker smooth in the manner of other captains of industry.
[ترجمه ترگمان]برای برانسون به نظر نمی رسد که در رفتار سایر ناخدایان صنعت با شکوه، مغرور، اجرا کننده و یا شهر به ظاهر آرام به نظر برسد
[ترجمه گوگل]برای برانسون ظاهری غریب، سرزنش، تمرین یا شهر Slicker را به شیوه ای از سران دیگر صنعت ظاهر نشد
10. Some were less overtly overbearing, but no less effective in undermining their colleagues' confidence.
[ترجمه ترگمان]برخی کم تر آشکارا و گستاخ بودند، اما در برهم زدن اعتماد همکاران خود کم تر موثر نبودند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها کمتر آشکارا ادعا می کردند، اما در مواجهه با اعتماد همکارانشان کمتر موثر بودند
11. Perhaps, Carew thought, some overbearing staff officer had once ruffled his feathers.
[ترجمه ترگمان]افسر ستاد با لحن محکمی به او گفت: شاید یکی از افسران ستاد به زور پره ای خود را جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]شاید، مراقب فکر کرد، بعضی از افسران فرماندهی اجباری یک بار پرهای خود را خراب کرده بودند
12. A spoiled lamb will become an overbearing sheep.
[ترجمه NM] یک بره لوس به گوسفندی سطله گر تبدیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک بره لوس تبدیل به گوسفند overbearing خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک گوسفند خراب تبدیل به یک گوسفند غرق می شود
13. He is never overbearing, though accustomed to command men in the utmost degree below him.
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت مغرور و مغرور نیست، هر چند که عادت دارد مردان را در بالاترین درجه پایین تر از خود نشان دهد
[ترجمه گوگل]او هرگز فرمانروایی نمی کند، هرچند عادت به فرمان دادن مردان به درجه بالاتر از او است
14. The aging actress was very high-strung and overbearing.
[ترجمه ترگمان]بازیگر سالخورده بسیار بلند و مغرور بود
[ترجمه گوگل]بازیگر پیری بسیار پر سر و صدا بود