کلمه جو
صفحه اصلی

let up


معنی : کند کردن، انقطاع، فروکش
معانی دیگر : 1- کند شدن، کم شدن 2- ایستادن، انقطاع، فروکش، مکک، مکک کردن، خفیف شدن، (عامیانه)، کم شدن (مثلا کوشش و تقلا)، تخفیف، کاهش، وقفه، ایست، درنگ

انگلیسی به فارسی

متوقف شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to cease or diminish.
مترادف: abate, cease, decrease, diminish, lessen, slacken, subside
مشابه: blow over, lull, moderate, relax

- Finally, the rain let up.
[ترجمه ترگمان] بالاخره باران راه افتاد
[ترجمه گوگل] سرانجام باران بیرون می آید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a stop, pause, or momentary relief.
مترادف: cease, cessation, lull, pause, slack, stop
مشابه: halt, interval, recess, respite, rest, standstill

- a letup in the rain
[ترجمه ترگمان] a در باران
[ترجمه گوگل] یک باران در باران

(2) تعریف: a pronounced decrease in intensity; abatement.
مترادف: abatement, fall-off, mitigation
مشابه: cessation, decrease, diminution, lull, moderation, reduction, slack, surcease

- a letup in press criticism of the president
[ترجمه ترگمان] انتقادی که در انتقاد از رئیس جمهور به عمل آمد
[ترجمه گوگل] یک انتقاد از مطبوعات رئیس جمهور

• become less extreme or slower (e.g. "it's been snowing so hard for a long time. will it ever let up?")
if there is a let-up of something unpleasant, there is a reduction in the intensity of it.
lessening, reduction (of pressure, force, effort, etc.); pause, break

مترادف و متضاد

کند کردن (فعل)
slacken, rebate, clog, dull, blunt, sheathe, decelerate, hebetate, let up

انقطاع (اسم)
cessation, interruption, slack, discontinuity, curtailment, letup

فروکش (اسم)
lysis, ebb, subsidence, fall, collapse, letup, falling, deflation

pause


Synonyms: abate, cease, decrease, die down, die out, diminish, ease, ease off, ease up, ebb, fall, moderate, release, relent, slacken, slow down, stop, subside, wane


Antonyms: continue


جملات نمونه

1. We have overspent . We'll have to let up our expenditures next month.
[ترجمه ترگمان] ما \"overspent\" داریم ماه بعد باید به expenditures بپردازیم
[ترجمه گوگل]ما غریب هستیم ما باید هزینه هایمان را در ماه آینده بپردازیم

2. Let up on Jane. She is sick.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم سراغ جین اون مریضه
[ترجمه گوگل]بیایید جین او بیمار است

3. The rain didn't let up all day.
[ترجمه خدیجه] باران تمام روز قطع نشد.
[ترجمه ترگمان]باران تمام روز را بیدار نکرد
[ترجمه گوگل]باران تمام روز را ندید

4. Don't let up before you get all things finished.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که همه چیز را به آخر برسانی دست از سرم بردار
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه تمام کارها تمام شود، اجازه ندهید

5. We can't let up on our efforts to compete with other more successful firms.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به تلاش های خود برای رقابت با شرکت های موفق تر دیگر اجازه بدهیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم تلاش خود را برای رقابت با سایر شرکت های موفق تر انجام دهیم

6. When he was with her, his nerve never let up.
[ترجمه ترگمان]، وقتی با اون بود اعصابش هیچ وقت تسلیم نشد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او با او بود، عصبش هرگز باقی نمی ماند

7. The rain had let up.
[ترجمه ترگمان]باران راه افتاده بود
[ترجمه گوگل]باران بیرون رفته بود

8. The wind let up during the night.
[ترجمه ترگمان]باد در طول شب می وزید
[ترجمه گوگل]باد در طول شب خاموش شد

9. Mother thought the pain would never let up.
[ترجمه ترگمان]مادر فکر می کرد که درد هرگز از پا در نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]مادر فکر کرد که درد هرگز اجازه نخواهد داد

10. We mustn't let up, even though we're winning.
[ترجمه ترگمان]ما نباید از هم جدا بشیم، حتی با وجود اینکه داریم برنده میشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید اجازه دهیم، حتی اگر ما برنده شویم

11. Will the rain ever let up?
[ترجمه ترگمان]آیا باران هرگز از پا در نخواهد آمد؟
[ترجمه گوگل]آیا باران تا کنون خاموش شده است؟

12. The wind had dropped and the rain gradually let up.
[ترجمه ترگمان]باد از زمین افتاده بود و باران کم کم شروع به وزیدن کرده بود
[ترجمه گوگل]باد کم شد و باران به تدریج بیرون آمد

13. That O'Neill man isn't going to let up now he's got his teeth into it.
[ترجمه ترگمان]این مرد Neill حالا دیگر نمی خواهد بلند شود، دندان هایش را در آن فرو می کند
[ترجمه گوگل]این مرد O'Neill در حال حاضر نمی خواهد اجازه دهید تا او دندان های خود را به آن

14. The moral is simple: do not let up until the time-up bell sounds.
[ترجمه ترگمان]اخلاقی ساده است: تا زمانی که زنگ ساعت به صدا در آید، رها نکنید
[ترجمه گوگل]اخلاق ساده است: اجازه ندهید تا زمانی که زنگ تایم برای تلفن های موبایل

15. The pressure at work continued without any letup.
[ترجمه ترگمان]فشار کار بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه گوگل]فشار در کار ادامه داشت بدون هیچ مشکلی

16. Streets were flooded, but still there was no let-up in the rain.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها پر از سیل بود، اما هنوز باران نمی بارید
[ترجمه گوگل]خیابانها آب گرفتند، اما هنوز هم در باران نبود

17. There was no let-up in the battle on the money markets yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز در نبرد با پول در بازار پولی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]دیروز در بازار پول نتوانستم بگذارم

18. There can be no let-up in the war against drugs.
[ترجمه ترگمان]در جنگ علیه مواد مخدر نمی توان اجازه داد
[ترجمه گوگل]در جنگ علیه مواد مخدر نمیتوان در مورد آن صحبت کرد

19. At peak times there is no let-up with an endless string of calls back-to-back.
[ترجمه ترگمان]در زمان اوج، هیچ راه حلی برای یک رشته پایان ناپذیر از تماس های پشت به عقب وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در اوج زمان هیچ رونده با یک رشته بی پایان از تماس برگشت به عقب وجود دارد

20. The second period saw no let-up from either side with both still determined to play 15-man rugby.
[ترجمه ترگمان]دوره دوم اجازه خروج از هر دو طرف را نداشت و هر دوی آن ها هنوز مصمم به بازی راگبی ۱۵ نفره بودند
[ترجمه گوگل]دومین دوره از هر دو طرف با هر دو هنوز مصمم به بازی راگبی 15 نفره بود

21. On past form he need fear no let-up in the fight.
[ترجمه ترگمان]در حالت گذشته او به ترس نیاز دارد، نه در جنگ
[ترجمه گوگل]در فرم گذشته او نیاز به ترس ندارد تا در مبارزه

22. Conference speakers repeatedly called for no let-up against the unions.
[ترجمه ترگمان]سخنرانان کنفرانس به طور مکرر خواستار عدم اجازه در برابر اتحادیه ها شدند
[ترجمه گوگل]سخنرانان کنفرانس بارها و بارها خواستار عدم توفیق در برابر اتحادیه ها شده اند

23. There was to be no let-up for more than three months.
[ترجمه ترگمان]بیش از سه ماه بود که اجازه ورود به آنجا را نداشتیم
[ترجمه گوگل]بیش از سه ماه طول کشید تا هیچ مشکلی نداشته باشد

24. The winds howled and moaned without letup.
[ترجمه ترگمان]باد زوزه می کشید و ناله می کرد
[ترجمه گوگل]باد با صدای بلند و صدای بی حوصله نشست

25. There's going to be no let-up, you know.
[ترجمه ترگمان]هیچ راه فراری در کار نیست، خودت که می دونی
[ترجمه گوگل]می دانید که هیچ اتفاقی نمی افتد

26. They pressed on without letup until they got to the top of the hill.
[ترجمه ترگمان]به راه افتادند، تا اینکه به بالای تپه رسیدند
[ترجمه گوگل]آنها تا زمانی که به بالای تپه رسیدند، بدون فریاد می کشیدند

27. We must develop the advanced productive forces without letup.
[ترجمه ترگمان]ما باید نیروهای تولیدی پیشرفته را بدون letup توسعه دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید نیروهای پیشرفته تولیدی را بدون نیاز به توسعه آماده کنیم

28. There was never a letup in the noise.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت صدایی در این سر و صدا نمی آمد
[ترجمه گوگل]هرگز سر و صدایی در میان نبود

پیشنهاد کاربران

از شدت چیزی کاسته شدن

۱ - خفیف شدن - فروکش کردن - ایستادن
The traffic in this city never lets up, even at night
۲ - دست برداشتن از انجام کاری - بیخیال شدن
You’re doing really well, but you can’t afford to let up now
۳ - ( به کسی ) سخت نگرفتن
Let up on Jane. She is sick

فروکش کر دن فشار - استراحت کردن - خلاصی یافتن

To relax
To slow down

به خود فشار نیاوردن !


If you don't let up, you will collapse.
اگه همچنان به خودت فشار بیاری. . . .

[The Weather Improves]
[Collocation]
the rain stops/​lets up/​holds off

شل گرفتن
Ex : if you let up you you will lag behind

This phrasal verb means stop completely or at least become slower

معنی متوقف شدن به طور کامل یا کند شدن یا بند اومدن در مورد بارون

برای مثال:

Let's stay inside until the rain Lets up
بیا تا بارون بند میاد صبر کنیم یا داخل بمونیم .


@لَنگویچ


کلمات دیگر: