کلمه جو
صفحه اصلی

outpost


معنی : پاسگاه دور افتاده، پایگاه مرزی
معانی دیگر : پایگاه، مرز، دورگاه، (ارتش)، گروه دیده ور، پست دیده وری، پاسگاه دیده وری

انگلیسی به فارسی

پاسگاه دور افتاده، پایگاه مرزی


پیشاپیش، پاسگاه دور افتاده، پایگاه مرزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an outlying military post, or the troops stationed there.

(2) تعریف: an outlying settlement or station.

• foreign or distant military position; troops posted in a distant or foreign military position; distant settlement
an outpost is a small settlement in a foreign country or in a distant area.

مترادف و متضاد

پاسگاه دور افتاده (اسم)
outpost

پایگاه مرزی (اسم)
outpost

جملات نمونه

1. an outpost
قرارگاه یا پاسگاه دور افتاده

2. an important british outpost in the far east
یک پایگاه مهم نظامی انگلیس در خاور دور

3. Some soldiers waited at an outpost deep in the forest.
[ترجمه ترگمان]بعضی از سربازها در یک قرارگاه در اعماق جنگل منتظر بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از سربازان در ایستگاه فرعی در جنگل منتظر بودند

4. That little store was the last outpost for motorists before they entered the desert.
[ترجمه ترگمان]این مغازه کوچک آخرین پاسگاه آن بود که آلن بای قبل از ورود به صحرا به آنجا خبر می داد
[ترجمه گوگل]این فروشگاه کمی قبل از ورود به بیابان، آخرین مکان برای رانندگان بود

5. Free jazz has been described as the last outpost of modernism.
[ترجمه ترگمان]جاز رایگان به عنوان آخرین پاسگاه of توصیف شده است
[ترجمه گوگل]جاز رایگان به عنوان آخرین پست مدرنیسم توصیف شده است

6. Sell posters from an outpost of the SinnFein bookshop.
[ترجمه ترگمان]posters را از یک کتابفروشی of SinnFein بفروش
[ترجمه گوگل]فروش پوستر از یک پاسگاه کتابفروشی SinnFein

7. Assembly of the global outpost is scheduled to begin in late 199
[ترجمه ترگمان]قرار است مجمع عمومی این پاسگاه در اواخر سال ۱۹۹ شروع شود
[ترجمه گوگل]مجمع پیشاهنگ جهانی در اواخر سال 199 آغاز خواهد شد

8. The soldiers trenched an outpost.
[ترجمه ترگمان]سربازها یک پایگاه مرزی دارند
[ترجمه گوگل]سربازان یک پاسگاه را تمرین کردند

9. Standing before an outpost of the Veterans Administration they lamented the sin of militarism.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل پاسگاه قدیمی سربازان قدیمی ایستاده بودند و از گناه of شکایت داشتند
[ترجمه گوگل]قبل از ایستگاه پیش از اداره جانبازان ایستاده بودند، آنها گناه نظامی را مورد انتقاد قرار دادند

10. This shop is surely an outpost of hell, with its oppressive heat and dense clouds of smoke.
[ترجمه ترگمان]این مغازه مطمئنا یک قرارگاه جهنمی از جهنم است، با گرمای طاقت فرسا و ابری غلیظ از دود
[ترجمه گوگل]این فروشگاه مطمئنا پیشاپیش جهنم است، با حرارت سرکش و ابرهای متراکم از دود

11. The policemen died at the Beitunia outpost, near the West Bank city of Ramallah.
[ترجمه ترگمان]افراد پلیس در پاسگاه Beitunia در نزدیکی شهر کرانه باختری رام الله جان باختند
[ترجمه گوگل]پلیس در مراسم خاکسپاری بیتونیا، در نزدیکی شهر کریمه در رام الله، جان خود را از دست داد

12. Clearly the tiny outpost was awaiting demolition, but maybe that wouldn't come for many years.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که قرارگاه کوچک در انتظار تخریب راه آهن است، اما شاید سال ها پیش نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]واضح است که مأموریت کوچک در انتظار تخریب بود، اما شاید سالها طول بکشد

13. In this outpost, at least, the Taleban appear firmly in control.
[ترجمه ترگمان]در این پاسگاه، دست کم، به طور جدی در کنترل ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]حداقل در این پاسگاه، طالبان به طور دقیق کنترل می شوند

14. One such outpost was Fort Tusken, northwest of Mos Eisley.
[ترجمه ترگمان]یکی از این پاسگاه های دورافتاده، فورت Tusken، شمال غربی of Eisley بود
[ترجمه گوگل]یکی از این پاسگاه ها، فورت توسن، شمال غرب موس ایزلی بود

an important British outpost in the Far East

یک پایگاه مهم نظامی انگلیس در خاور دور


the last outposts of human knowledge

آخرین مرزهای دانش بشر


پیشنهاد کاربران

معنی خیلی عامیانه و ساده این کلمه ( ( مقر ) ) هستش

پایگاه، مخفی گاه

noun
[count]
🔴 1 : a large military camp that is in another country or that is far from a country's center of activity
🔵an American outpost in Africa
🔵The city was established as a military outpost in the 1800s

🔴 2 : a small town in a place that is far away from other towns or cities
🔵a remote outpost of the old British Empire

پایگاه برون مرزی - پاسگاه دور از خانه - مقر


کلمات دیگر: