کلمه جو
صفحه اصلی

outmatch


معنی : پیش افتادن از، قدم فراتر نهادن از
معانی دیگر : (در مقابله و ناورد) برنده شدن، بهتر بازی کردن، سبقت گرفتن، عقب گذاشتن

انگلیسی به فارسی

پیش افتادن از، عقب گذاشتن، قدم فراتر نهادن از


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outmatches, outmatching, outmatched
• : تعریف: to surpass in strength, quality, or the like; outdo.
مشابه: ace, outclass, outdo, surpass

- The bully outmatches me in a fistfight.
[ترجمه ترگمان] قلدر توی دعوای مشتی به من حمله کرد
[ترجمه گوگل] این قلدر من را در یک کابوس سوار می کند

• surpass in success; outdo; be a superior opponent

مترادف و متضاد

پیش افتادن از (فعل)
surpass, whop, outstrip, outmatch

قدم فراتر نهادن از (فعل)
outmatch


کلمات دیگر: