معنی : پیش افتادن از، قدم فراتر نهادن از معانی دیگر : (در مقابله و ناورد) برنده شدن، بهتر بازی کردن، سبقت گرفتن، عقب گذاشتن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: outmatches, outmatching, outmatched• : تعریف: to surpass in strength, quality, or the like; outdo.• مشابه: ace, outclass, outdo, surpass- The bully outmatches me in a fistfight. [ترجمه ترگمان] قلدر توی دعوای مشتی به من حمله کرد [ترجمه گوگل] این قلدر من را در یک کابوس سوار می کند