1. Noumenon is the basic component of background surroundings by the essential inner connection between them.
[ترجمه ترگمان]noumenon جز اصلی محیط پس زمینه با اتصال داخلی اصلی بین آن ها است
[ترجمه گوگل]Noumenon جزء اصلی محیط اطراف است که ارتباط داخلی ضروری بین آنهاست
2. The noumenon of cosmic inventory is also the noumenon of poem, so the greatness of Chinese poetics based on Confucianism and Taoism depends on natural conscience. Mr.
[ترجمه ترگمان]The گنجینه کیهانی نیز the شعر است، بنابراین عظمت شعر چینی براساس Confucianism و Taoism به وجدان طبیعی بستگی دارد آقای
[ترجمه گوگل]نومونوم موجودی کیهانی نیز نومونن شعر است، بنابراین عظمت شاعران چینی بر اساس کنفوسیوس و تائوئیسم به وجدان طبیعی بستگی دارد آقای
3. The fable is figure of speech, including noumenon and implication. Zhuangzi's fables are no ( exception ).
[ترجمه ترگمان]افسانه، شکل گفتاری، از جمله noumenon و مفهوم است افسانه Zhuangzi (استثنا)نیستند
[ترجمه گوگل]افسانه شکل گفتار است، از جمله نوئومن و پیامدهای آن افسانه های Zhuangzi هیچ (استثنایی) نیستند
4. The language makes the noumenon to become two parts and mean while obstructs another, too.
[ترجمه ترگمان]این زبان باعث می شود که noumenon به دو قسمت تبدیل شود و در حالی که مانع دیگری نیز می شوند
[ترجمه گوگل]زبان باعث می شود که نومنون به دو بخش تبدیل شود و در عین حال مانع دیگری نیز می شود
5. The noumenon of a discipline is the u ltim ate foundation for its existence and development.
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی یک نظم، پایه و اساس برای وجود و توسعه آن است
[ترجمه گوگل]نومنون یک رشته، پایه و اساس خود را برای وجود و پیشرفت خود به ارمغان آورده است
6. The aesthetic thought taking'imagination'as noumenon always has held the leading position in China.
[ترجمه ترگمان]این تفکر زیبایی شناختی با استفاده از noumenon همواره جایگاه پیشرو در چین را در خود جای داده است
[ترجمه گوگل]اندیشۀ زیبایی شناختن 'نگرش' به نومنون همیشه موقعیت چین را در چین برگزار کرده است
7. Taiji, which is not only the nature noumenon but also the nature modality, is the tiptop category to unionize the idea of Yinyang and Wuxing.
[ترجمه ترگمان]Taiji، که نه تنها ماهیت noumenon بلکه ماهیت ماهیت ویژگی است، طبقه بالایی است که ایده Yinyang و Wuxing را unionize می کند
[ترجمه گوگل]تایجی، که نه تنها ماهیت نوئومن است، بلکه نوعی شیوه طبقاتی است، طبقه ی نوپایی است که ایده ی یینانگ و وکسینگ را متحد می کند
8. Aesthics authority is depriving noumenon of aesthetic confidence.
[ترجمه ترگمان]مرجعیت معنوی، عدم اعتماد به نفس زیبایی شناختی را محروم می کند
[ترجمه گوگل]مقامات زیباشناسی اعتماد به نفس زیبایی را محروم می کنند
9. The essence of Descartes'general doubt is not noumenon doubt but methodological one.
[ترجمه ترگمان]اساس شک و تردید دکارت هیچ شکی نیست، بلکه روش روش شناختی است
[ترجمه گوگل]ماهیت تردید دکارت، پوچی نیست، بلکه روش شناختی است
10. The noumenon part narrates the rhythm main structure rule of"Modal rhythm", "Mensural rhythm"and"Isorhythmic", moreover each chapter briefly summarizes the main body content.
[ترجمه ترگمان]بخش noumenon، ریتم اصلی ساختار اصلی آهنگ \"ریتم Modal\"، \"ریتم Mensural\" و \"Isorhythmic\" را تعریف می کند، علاوه بر این، هر فصل به طور خلاصه محتوای اصلی بدن را خلاصه می کند
[ترجمه گوگل]قسمت Noumenon ریتم ساختار اصلی ریتم 'ریتم مد'، 'ریتم منصوری' و 'Isorithmic' را رد می کند، علاوه بر این هر فصل به طور خلاصه محتوای بدن اصلی را خلاصه می کند
11. The second part dwells on the literary noumenon including structural ontology and literary essence.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم به the ادبی از جمله هستی شناسی ساختاری و جوهر ادبی می پردازد
[ترجمه گوگل]بخش دوم ساکن در نومن ادبی شامل هستی شناسی ساختاری و جوهر ادبی
12. Both of the noumenon and metaphor object have deep characteristic are similar and alike in spirit.
[ترجمه ترگمان]هر دو جسم noumenon و metaphor دارای مشخصه عمیقی هستند و دارای روحیه ای یک سان و یک سان هستند
[ترجمه گوگل]هر دو شیء نومونون و استعاره دارای خصوصیات عمیق مشابه و مشابه در روح هستند
13. While in Confucian ontology, noumenon cannot exist without appearance and Faramita cannot be independent of temporality.
[ترجمه ترگمان]در حالی که در هستی شناسی کنفوسیوسی، noumenon بدون حضور وجود ندارند و Faramita نمی تواند مستقل از زودگذری باشد
[ترجمه گوگل]در حالی که در هستی شناسی کنفوسیسی، نوومون بدون ظاهر می تواند وجود داشته باشد، فرامیتا نمی تواند مستقل از زمان گرایی باشد
14. The perception noumenon, possibility, identity and creation of art constitute the basic structure of the study.
[ترجمه ترگمان]ادراک، امکان، هویت و خلق هنری ساختار اصلی مطالعه را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]نومنون ادراک، امکان، هویت و ایجاد هنر، ساختار اصلی مطالعه است