کلمه جو
صفحه اصلی

mechanized


معنی : ماشینی، ماشینی شده
معانی دیگر : ماشینی، ماشینی شده

انگلیسی به فارسی

ماشینی، ماشینی شده


مکانیزه شده، ماشینی، ماشینی شده


انگلیسی به انگلیسی

• mechanical, power-driven, locomotive, machinelike, automated; equipped with machinery; motorized (also mechanised)

مترادف و متضاد

ماشینی (صفت)
mechanic, mechanical, mechanized, typed

ماشینی شده (صفت)
mechanized

جملات نمونه

1. mechanized agriculture
کشاورزی مکانیزه

2. mechanized weapons
جنگ افزارهای زرهی و متحرک

3. the tank is a mechanized weapon
تانک یک جنگ افزار زرهی و متحرک است.

4. Farming has been mechanized, reducing the need for labour.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی مکانیزه شده است و نیاز به کار را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]کشاورزی به وسیله مکانیزه شده است، و نیاز به کار کاهش می یابد

5. The production process is now highly mechanized.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر فرآیند تولید به شدت مکانیزه است
[ترجمه گوگل]فرایند تولید در حال حاضر بسیار مکانیزه است

6. Car production is now highly mechanized .
[ترجمه ترگمان]تولید خودرو در حال حاضر بسیار مکانیزه است
[ترجمه گوگل]تولید خودرو در حال حاضر به شدت مکانیزه است

7. He was proud of his fully mechanized assembly line and wanted to show it off.
[ترجمه ترگمان]او به خط مونتاژ کاملا مکانیزه خود افتخار می کرد و می خواست آن را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او از خط مونتاژ مکانیکی خود مفتخر بود و می خواست آن را نشان دهد

8. The more centralized, urbanized and mechanized a society becomes, the less control we have and the more violence is bred.
[ترجمه ترگمان]هرچه بیشتر متمرکز، شهری و مکانیزه باشد، جامعه ای می شود که ما کم تر کنترل می کنیم و خشونت بیشتری پرورش می یابد
[ترجمه گوگل]جامعه متمرکز، شهری و مکانیزه می شود، کنترل کمتری دارد و خشونت بیشتر به وجود می آید

9. At the other extreme, modern, mechanized methods would make economic nonsense on a smallholding.
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر، روش های مدرن، مکانیزه و مکانیزه، باعث ایجاد حماقت اقتصادی در یک smallholding می شوند
[ترجمه گوگل]در نهایت، روش های مدرن و مکانیکی، مزاحمت اقتصادی بر مالکیت کوچک را ایجاد می کنند

10. It also follows that in such an advanced mechanized world the scope for cost reduction will be limited once manufacturing has commenced.
[ترجمه ترگمان]این امر به دنبال آن است که در چنین دنیای مکانیزه پیشرفته، دامنه کاهش هزینه زمانی محدود خواهد شد که تولید شروع شده است
[ترجمه گوگل]همچنین به این نتیجه رسیده است که در چنین دنیای مکانیکی پیشرفته، محدوده کاهش هزینه محدود می شود، زمانی که تولید آغاز شده است

11. Reynolds served with a mechanized unit, but like many crewmen, he fought on the ground more than once.
[ترجمه ترگمان]رینولدز با ماشین موتوری کار کرد، اما مثل بسیاری از خدمه خدمه، او بیشتر از یک بار روی زمین جنگید
[ترجمه گوگل]رینولدز با یک واحد مکانیک خدمت کرده است، اما مانند بسیاری از خلبانان، او بیش از یک بار بر روی زمین جنگید

12. Elements of mechanized battalions were held in reserve, kind of like the cavalry.
[ترجمه ترگمان]عناصر گردان مکانیزه در احتیاط، مانند سواره نظام دیده می شدند
[ترجمه گوگل]عناصر دسته های مجهز به ذخایر، مانند سواره نظام بودند

13. For example, one cost centre may be highly mechanized whilst another may be labour intensive.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک مرکز هزینه ممکن است به شدت مکانیزه باشد در حالی که ممکن است یک مرکز دیگر فشرده کار کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک مرکز هزینه ممکن است به شدت مکانیزه شود در حالی که یکی دیگر ممکن است کار فشرده باشد

14. Our air force Is good, our army is mechanized.
[ترجمه ترگمان]نیروی هوایی ما، خوبه، ارتش ما از ماشین استفاده میشه
[ترجمه گوگل]نیروی هوایی ما خوب است، ارتش ما مکانیزه است

15. Birkwood Lock, the first mechanized lock with control tower and traffic light gantry.
[ترجمه ترگمان]Birkwood قفل، اولین قفل مکانیزه شده با برج کنترل و نور چراغ راهنما
[ترجمه گوگل]Birkwood Lock، اولین قفل مکانیکی با برج کنترل و فرمانروای چراغ راهنمایی

پیشنهاد کاربران

مکانیزه


کلمات دیگر: