1. a barefaced liar
دروغگوی بی شرم
2. a chronic liar
کسی که عادتا دروغ می گوید،سابقه دار
3. a compulsive liar
دروغگوی همیشگی،کذاب
4. a consummate liar
دروغگوی ماهر
5. a downright liar
یک دروغگوی تمام عیار
6. a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی
7. a pathological liar
بیمار دچار مرض دروغگویی
8. a plausible liar
دروغگوی ماهر
9. a precious liar
دروغگوی قهار
10. an ingrained liar
دروغگوی اصلاح ناپذیر
11. he had the temerity to call me a liar
با پر رویی مرا دروغگو خواند.
12. She's an accomplished liar?they believed every word she said.
[ترجمه ترگمان]او یک دروغگوی تمام عیار است؟ هر کلمه را که می گفت باور می کردند
[ترجمه گوگل]او یک دروغ دروغین است؟ آنها هر کلمه ای را که او گفته بود باور داشتند
13. I couldn't persuade him that she was a liar.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم او را متقاعد کنم که او یک دروغگو است
[ترجمه گوگل]من نمی توانم او را متقاعد کنم که او دروغگو بود
14. He's a consummate athlete/gentleman/liar.
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار کامل \/ gentleman \/ دروغگو است
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار / نجیب زاده / دروغگو است
15. The man is a crook and a liar.
[ترجمه ترگمان] اون مرد کلاه بردار و دروغگو - ه
[ترجمه گوگل]این مرد گرگ و دروغگو است
16. He labeled the boastful man a liar.
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه گوگل]او مرد دروغگو را دروغگو نامید
17. She refused to tolerate being called a liar.
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد تحمل کند که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه گوگل]او از تحمل دروغگویی نام برد
18. He was a liar and a cheat.
[ترجمه ترگمان] اون یه دروغگو و خیانت بود
[ترجمه گوگل]او دروغگو و تقلب بود