کلمه جو
صفحه اصلی

liar


معنی : کذاب
معانی دیگر : دروغگو، کاذب، ناراستگو

انگلیسی به فارسی

دروغگو، کذاب، کاذب


دروغ گو، کذاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who speaks lies instead of truth.
مترادف: prevaricator
مشابه: dissembler, fabulist, falsifier, fibber, pretender, slanderer, storyteller

- Some things he had told her simply didn't ring true, and she suspected him of being a liar.
[ترجمه جمشيد] بعضی از چیزهایی که او گفته بود براحتی بنظر صحیح نمیآمد، و زن او را متهم به دروغگویی کرد.
[ترجمه ترگمان] بعضی از چیزهایی که او به او گفته بود حقیقت نداشت و او به او مظنون بود که دروغ گو باشد
[ترجمه گوگل] بعضی چیزهایی که او به او گفته بود به سادگی صحبتی نکرد و او را به داشتن دروغگو متهم کرد

• one who does not tell the truth, one who tells lies, dishonest person
a liar is someone who tells lies.

مترادف و متضاد

کذاب (اسم)
liar

person who tells falsehood


Synonyms: cheat, con artist, deceiver, deluder, dissimulator, equivocator, fabler, fabricator, fabulist, false witness, falsifier, fibber, maligner, misleader, perjurer, phony, prevaricator, promoter, storyteller, trickster


جملات نمونه

1. a barefaced liar
دروغگوی بی شرم

2. a chronic liar
کسی که عادتا دروغ می گوید،سابقه دار

3. a compulsive liar
دروغگوی همیشگی،کذاب

4. a consummate liar
دروغگوی ماهر

5. a downright liar
یک دروغگوی تمام عیار

6. a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی

7. a pathological liar
بیمار دچار مرض دروغگویی

8. a plausible liar
دروغگوی ماهر

9. a precious liar
دروغگوی قهار

10. an ingrained liar
دروغگوی اصلاح ناپذیر

11. he had the temerity to call me a liar
با پر رویی مرا دروغگو خواند.

12. She's an accomplished liar?they believed every word she said.
[ترجمه ترگمان]او یک دروغگوی تمام عیار است؟ هر کلمه را که می گفت باور می کردند
[ترجمه گوگل]او یک دروغ دروغین است؟ آنها هر کلمه ای را که او گفته بود باور داشتند

13. I couldn't persuade him that she was a liar.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم او را متقاعد کنم که او یک دروغگو است
[ترجمه گوگل]من نمی توانم او را متقاعد کنم که او دروغگو بود

14. He's a consummate athlete/gentleman/liar.
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار کامل \/ gentleman \/ دروغگو است
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار / نجیب زاده / دروغگو است

15. The man is a crook and a liar.
[ترجمه ترگمان] اون مرد کلاه بردار و دروغگو - ه
[ترجمه گوگل]این مرد گرگ و دروغگو است

16. He labeled the boastful man a liar.
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه گوگل]او مرد دروغگو را دروغگو نامید

17. She refused to tolerate being called a liar.
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد تحمل کند که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه گوگل]او از تحمل دروغگویی نام برد

18. He was a liar and a cheat.
[ترجمه ترگمان] اون یه دروغگو و خیانت بود
[ترجمه گوگل]او دروغگو و تقلب بود

پیشنهاد کاربران

دروغ گو

Some one who tells lies
=prevaricat

Everybody know that she is a liar

. E. g
I'm not calling you a liar - I'm just suggesting that you misunderstood the facts of the situation


کلمات دیگر: