1. Watching television had a numbing effect on his mind.
[ترجمه ترگمان]تماشای تلویزیون تاثیر numbing بر ذهنش داشت
[ترجمه گوگل]تماشای تلویزیون اثرش را بر ذهنش گذاشت
2. Numbing the pain for a while will make it worse when you finally feel it. J. K. Rowling
[ترجمه ترگمان]برای مدتی درد را تسکین دهید در حالی که سرانجام آن را احساس خواهید کرد جی ک رولینگ
[ترجمه گوگل]درد در حالی که درد می کند، زمانی که شما آن را احساس می کنید، بدتر می شود جی کی رولینگ
3. If there was no numbing and if the item was reasonably palatable, then they'd take another small bite and swallow.
[ترجمه ترگمان]اگر خبری از بی حسی نبود و اگر مناسب به مذاق ما خوش می امد، یک گاز کوچک دیگر هم خوردند و آب دهانش را قورت دادند
[ترجمه گوگل]اگر هیچ عارضه ای نداشت و اگر مورد منطقی و با کیفیت باشد، می توانستند یک نیش کوچک دیگر و فرو برد
4. The array is bewildering and the effect is numbing.
[ترجمه ترگمان]این آرایه گیج کننده ای است و تاثیر آن کرخ می گردد
[ترجمه گوگل]آرایه خیره کننده است و اثر خنک است
5. Will the state promote sport as a safe, numbing kind of nationalistic cocoon for healthy, obedient citizens?
[ترجمه ترگمان]آیا دولت ورزش را به عنوان یک نوع عاری از بی حسی برای شهروندان مطیع و فرمانبردار، ترویج می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا دولت ورزش را به عنوان یک نوع ایمن و خسته کننده از ملی گرایانه برای شهروندان سالم و مطیع ترویج می دهد؟
6. Jones, shoulders hunched against the numbing cold, contented himself with a quiet display.
[ترجمه ترگمان]جونز که شانه هایش در سرما بی حس شده بود، خودش را با یک نمایش آرام قانع کرد
[ترجمه گوگل]جونز، شانه هایش را در برابر خمیده شدن سرما قرار داد، خود را با یک نمایش آرام تسلیم کرد
7. They were heavy, as he knew from the numbing pain in his shin.
[ترجمه ترگمان]آن ها سنگین و سنگین بودند، همان طور که از درد بی حس در ساق پای او خبر داشت
[ترجمه گوگل]همانطور که او از درد خفیف در سینه اش می دانست، آنها سنگین بودند
8. The way Strug fought off numbing pain in her left ankle after a fall on her second-to-last vault.
[ترجمه ترگمان]به طوری که لیا بعد از سقوط در اتاق قبلی، درد بی حس بلا رو از روی قوزک پای چپش در اورده بود
[ترجمه گوگل]راه مبارزه پس از سقوط طاق دوم به آخر، درد کمر درد را در مچ دست چپ خود کشید
9. You've done it now, she thought, numbing herself against Lucy's inevitable knowing look and dismissive laugh.
[ترجمه ترگمان]فکر کرد: حالا این کار رو کردی
[ترجمه گوگل]او فکر کرد، اکنون آن را انجام داده است، خود را در برابر چشم انداز ناشناخته لوسی و خنده خفیف خفه کرده است
10. For months, Atkinson immersed himself in a numbing void.
[ترجمه ترگمان]به مدت چند ماه، آتکینسن خود را در یک فضای خالی از بی حسی غوطه ور کرد
[ترجمه گوگل]ماههاست که اتکینسون خود را در یک حادثه خفیف غوطه ور کرده است
11. A plague of uniformity is sweeping the world, numbing the taste buds and reducing the gene pool.
[ترجمه ترگمان]یک طاعون یکنواخت در سراسر جهان پخش می شود، مزه مزه را بی حس می کند و حوضچه ژن را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]طاعون یکنواختی جهان را فرا میگیرد، جوانه های طعم را از بین می برد و سبب کاهش استخر ژن می شود
12. The days of numbing despair had been reduced to quick flashes of temper that Duvall always managed to calm.
[ترجمه ترگمان]روزه ای ناامیدی کرخ گشته بود و flashes که Duvall همیشه به آرامش می رسید
[ترجمه گوگل]روزها از ناامیدی خسته شده اند به فوری های فزاینده ای از خلق که Duvall همیشه موفق به آرامش
13. The history of the disease has created a numbing political rhetoric around it.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه این بیماری، معانی سیاسی کرخ کننده ای را در اطراف خود ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]تاریخچه این بیماری یک بی حجابی سیاسی در اطراف آن ایجاد کرده است
14. Years later, having had many 4-alarm Sichuan meals, I actually miss and crave the mala sensation (numbing spiciness) if I don't eat Sichuan for a week or more.
[ترجمه ترگمان]سال ها بعد، در حالی که بسیاری از غذاهای آماده در استان سیچوان را داشتم، واقعا دلم برای احساس mala (numbing spiciness)تنگ شده بود (numbing spiciness)اگر ایالت سیشوان را به مدت یک هفته یا بیشتر نمی خورد
[ترجمه گوگل]سالها بعد، با خوردن غذاهای سایچوان 4 وعده غذا، من واقعا از دست دادن و تمایل به احساس ملا (بی قراری) در صورتی که سایچان را برای یک هفته یا بیشتر نگذارم
15. Clove oil has a numbing effect in addition to bacteria-fighting powers.
[ترجمه ترگمان]روغن کرچک، علاوه بر قدرت مبارزه با باکتری، اثر numbing دارد
[ترجمه گوگل]روغن گل میخ دار علاوه بر توانایی مبارزه با باکتری ها، دارای اثر خفیف است