کلمه جو
صفحه اصلی

noteworthy


معنی : مورد توجه، با ارزش، قابل توجه، قابل دقت
معانی دیگر : برجسته، چشمگیر، درخور توجه، جالب توجه، مهم

انگلیسی به فارسی

قابل توجه، قابل دقت، مورد توجه، باارزش


قابل توجه، مورد توجه، با ارزش، قابل دقت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: noteworthily (adv.), noteworthiness (n.)
• : تعریف: deserving notice; remarkable; notable.
مترادف: conspicuous, eminent, extraordinary, important, marked, notable, noticeable, remarkable, salient, signal
متضاد: unexceptional, unnoteworthy
مشابه: considerable, especial, impressive, memorable, momentous, observable, outstanding, particular, prominent, pronounced, significant, singular, special, striking, unforgettable, unusual

- The old church building has many noteworthy features, such as the unique stained glass windows and the ornately carved pulpit.
[ترجمه ترگمان] ساختمان کلیسای قدیمی دارای ویژگی های قابل توجه بسیاری است، از قبیل پنجره های شیشه ای منحصر به فرد و منبر کنده کاری شده
[ترجمه گوگل] ساختمان کلیسا قدیمی دارای ویژگی های قابل توجه بسیاری از قبیل شیشه های منحصر به فرد رنگ آمیزی و منبر حک شده است
- The speech was long but contained few noteworthy remarks.
[ترجمه ترگمان] سخنرانی طولانی بود اما حاوی نکات قابل توجه و قابل توجه بود
[ترجمه گوگل] سخنرانی طولانی بود، اما حاوی چند اظهارنظر قابل توجه بود
- The press found it noteworthy that the candidate did mention his stand on immigration.
[ترجمه ترگمان] مطبوعات دریافتند که این کاندیدا به موضع خود در مورد مهاجرت اشاره کرده است
[ترجمه گوگل] مطبوعات آن را قابل توجه دانستند که نامزد جایگاه خود را در مورد مهاجرت ذکر کرد

• worthy of notice, remarkable, significant
a noteworthy fact or event is interesting or significant; a formal word.

مترادف و متضاد

مورد توجه (صفت)
attractive, noteworthy

با ارزش (صفت)
noteworthy, big-ticket, valuable, worth, valorous, chi-chi, chichi

قابل توجه (صفت)
significant, striking, noteworthy, substantial, considerable, remarkable, notable, noticeable

قابل دقت (صفت)
noteworthy

important


Synonyms: boss, conspicuous, cool, evident, exceptional, extraordinary, heavy, high-profile, hot, major-league, manifest, meaningful, memorable, mind-blowing, murder, nameable, notable, noticeable, observable, outstanding, patent, prominent, red-letter, remarkable, serious, significant, something else, splash, stand-out, super, terrific, the end, underlined, unique, unusual, utmost


Antonyms: common, inconsequential, insignificant, ordinary, unimportant


جملات نمونه

1. a noteworthy success
موفقیت چشمگیر

2. his paintings are noteworthy for their colors and perfection of design
نقاشی های او به خاطر رنگ آمیزی و طرح عالی خود قابل توجه است.

3. The bridge is noteworthy for its sheer size.
[ترجمه ترگمان]این پل به خاطر اندازه محض آن است
[ترجمه گوگل]این پل برای اندازه آن کاملا قابل توجه است

4. It is noteworthy that one-third of students do not pay any tuition fees.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که یک سوم از دانشجویان هیچ هزینه شهریه را پرداخت نمی کنند
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که یک سوم دانش آموزان هزینه های تحصیل را پرداخت نمی کنند

5. His reign has never been considered particularly noteworthy.
[ترجمه ترگمان]سلطنت او هرگز به خصوص قابل توجه نبوده است
[ترجمه گوگل]حکومت او هرگز مورد توجه خاصی قرار نگرفته است

6. It is noteworthy that the programme has been shifted from its original August slot to July.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که این برنامه از بازه زمانی اصلی ماه اوت تا ماه ژوئیه تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که برنامه از اواسط اسفند ماه اوت تا ژوئیه تغییر یافته است

7. King Darius I is noteworthy for his administrative reforms, military conquests, and religious toleration.
[ترجمه ترگمان]پادشاه (داریوش اول)به خاطر اصلاحات اداری، فتوحات نظامی، و رواداری مذهبی حائز اهمیت است
[ترجمه گوگل]پادشاه داریوش من برای اصلاحات اداری، تسخیر نظامی و تحمل مذهبی قابل توجه است

8. The most noteworthy feature of the list is that there are no women on it.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین ویژگی این فهرست این است که هیچ زنی روی آن نیست
[ترجمه گوگل]مهمترین ویژگی این فهرست این است که در آن زنان وجود ندارد

9. It is also noteworthy that Hill was vehemently opposed to the statutory monopoly.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که هیل به شدت با انحصار قانونی مخالف است
[ترجمه گوگل]همچنین قابل توجه است که هیل به شدت با انحصار قانونی مخالفت کرد

10. It was particularly noteworthy since not only was Andree more famous than Amelia, but her plane was better known.
[ترجمه ترگمان]جالب توجه بود، چون نه تنها از آملیا بیشتر شهرت داشت، اما plane بهتر بود
[ترجمه گوگل]این امر مخصوصا قابل توجه بود، زیرا نه تنها اندری مشهورتر از آملیا بود، اما هواپیماش بهتر شناخته شد

11. What is particularly noteworthy about this category of stations is the wide range of uses covered.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به طور خاص در مورد این دسته از ایستگاه ها قابل توجه است گستره وسیعی از کاربردها می باشد
[ترجمه گوگل]آنچه در مورد این رده از ایستگاه ها قابل توجه است، طیف گسترده ای از کاربردهای پوشش داده شده است

12. Gernsheim reproduces a noteworthy example dating from 187
[ترجمه ترگمان]Gernsheim یک مثال قابل توجه را تولید می کند که از ۱۸۷ نفر تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]گننسهایم مثال قابل توجهی را از 187 بازمی دارد

13. On the other hand, it has noteworthy thermal characteristics and feels remarkably warm to the touch.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، با توجه به ویژگی های حرارتی قابل توجه و به طور قابل ملاحظه ای گرم به تماس است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، دارای مشخصات حرارتی قابل توجه است و به لمس قابل توجهی گرم می شود

14. Hot Properties publishes a select number of noteworthy real estate industry-related promotions and personnel changes.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های گرم، تعدادی از گزینه های قابل توجه مربوط به صنعت املاک و مستغلات و تغییرات پرسنلی را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]ویژگی های داغ تعداد قابل توجهی از تبلیغات مربوط به صنعت املاک و تغییرات پرسنلی را انتخاب می کند

15. It is also noteworthy that A and the related T are the most conserved bases in the natural operators.
[ترجمه ترگمان]همچنین لازم به ذکر است که A و T مربوطه most پایه در اپراتورهای طبیعی هستند
[ترجمه گوگل]همچنین قابل توجه است که A و T مربوط به پایه ترین محافظت شده در اپراتورهای طبیعی است

a noteworthy success

موفقیت چشمگیر


پیشنهاد کاربران

شایان ذکر

قابل ذکر
درخور توجه

با ارزش


کلمات دیگر: