کلمه جو
صفحه اصلی

outstation


معنی : ایستگاه خارج از شهر، ایستگاههای حومه
معانی دیگر : ایستگاه یا پاسگاه (و غیره) در جای دور افتاده

انگلیسی به فارسی

ایستگاه خارج از شهر، ایستگاه های حومه


فرماندهی، ایستگاه خارج از شهر، ایستگاههای حومه


انگلیسی به انگلیسی

• station in a remote area

مترادف و متضاد

ایستگاه خارج از شهر (اسم)
outstation

ایستگاههای حومه (اسم)
outstation

جملات نمونه

1. Councillors agreed to try to promote the outstations for 12 months to see if the public make more use of them.
[ترجمه ترگمان]Councillors با تلاش برای ترویج the به مدت ۱۲ ماه موافقت کرد تا ببیند مردم از آن ها استفاده بیشتری می کنند یا نه
[ترجمه گوگل]شورای اسلامی موافقت کرد که تلاش کند 12 ماه طول بکشد تا ببیند آیا مردم از آنها استفاده می کنند یا خیر

2. The outstation of Beijing is the marketing department, the main job of it is saling and service.
[ترجمه ترگمان]بخش بازاریابی بیجینگ، بخش بازاریابی است که وظیفه اصلی آن saling و خدمات است
[ترجمه گوگل]ایستگاه پکن بخش بازاریابی است، کار اصلی آن سالن و خدمات است

3. We welcome people of all races, people from outstation and overseas to participate.
[ترجمه ترگمان]ما از مردم همه نژادها، مردم از outstation و خارج از کشور استقبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از همه نژادها، مردم از ایستگاه و خارج از کشور برای شرکت در مسابقه می خواهیم

4. Are you working outstation in NanJing?
[ترجمه ترگمان]تو \"outstation\" تو \"nanjing\" کار می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در NanJing کار می کنید؟

5. Those who map reporter the view is the lifelike outstation, the exquisite scenery scenery.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که نقشه گوینده را بررسی می کنند، منظره زنده outstation، منظره زیبا و دیدنی است
[ترجمه گوگل]کسانی که خبرنگار را به نمایش می گذارند، جایگاه واقعی، مناظر منظره نفیس است

6. The paper introduces the principle and realized method of long distance reset of the outstation in microcomputer control and monitoring system with changing the form of communication data.
[ترجمه ترگمان]این مقاله اصل و روش شناخته شده برای راه اندازی مجدد مسافت طولانی the در کنترل و کنترل میکرو کامپیوتر را با تغییر شکل داده ارتباطی معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله اصل و روش تحقق یافته راه اندازی مجدد راه دور از راه دور در سیستم کنترل و نظارت بر میکرو کامپیوتر را با تغییر شکل داده های ارتباطی معرفی می کند

7. "It would be wonderful if the gallery trustees were to lend appropriate paintings to Auckland Castle and establish an outstation for northeast Eng-land, " he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" عالی خواهد بود اگر متولیان گالری نقاشی های مناسب را به قلعه اوکلند بدهند و یک outstation برای شمال شرقی این کشور تاسیس کنند \"
[ترجمه گوگل]وی گفت: �اگر هیئت امناء نقاشان نقاشی های مناسب را به قلعه آکلند برسانند و جایگاه خود را برای شمال شرقی انگلستان ایجاد کنند، فوق العاده خواهد بود

8. In polling mode, the selection way and extension of polling interval of master polling outstation are illustrated in order to ensure the real time performance of Class1data.
[ترجمه ترگمان]در حالت رای گیری، روش انتخاب و گسترش تعداد حوزه های رای گیری، به منظور حصول اطمینان از عملکرد زمان واقعی of نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]در حالت رای گیری، روش انتخاب و گسترش محدوده رای گیری از ایستگاه نظرسنجی، به منظور اطمینان از عملکرد زمان واقعی Class1data، نشان داده شده است

9. Our headquarters is located at Jincheng, Shanxi province. It has two outstation:the outstation of Beijing and the outstation of Shenzhen.
[ترجمه ترگمان]مقر ما در Jincheng، استان Shanxi واقع شده است این شهر دو outstation دارد: the پکن و the of
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی ما در Jincheng، استان شانشی واقع شده است این دو ایستگاه راه آهن پکن و ایستگاه شنزن است


کلمات دیگر: